Imam__mahdi313

#پسر
Канал
Логотип телеграм канала Imam__mahdi313
@imam_Mahdi255Продвигать
420
подписчиков
5,08 тыс.
фото
5,03 тыс.
видео
521
ссылка
کانال الصمصام المنتقم / شمشیر انتقام گیرنده . سلامتی امام الزمان مهدی فاطمه عج الله صلوات جانم فدای امام سید علی خامنه‌ای @he313
Forwarded from Imam__mahdi313
#شهید_هادی_شجاع به روایت #مادر محترم: از #دختر همسایه برایش خواستگاری کردم و مهر امسال(سال۹۴) جشن عروسی‌اش بود. 10 روز از عروسی‌‌اش گذشته بود که به مأموریت رفت. برای دفاع از حرم بی‌بی زینب (س) راهی سوریه شد و بعد از چند روز به آرزویش رسید. وقتی با پیکر تازه‌دامادم مواجه شدم که تیر به پشت گردن و پهلوهاش اصابت کرده بود، حالم دگرگون شد. مثل حال همه پدر و مادرها مویه می‌کردم اما قشنگ‌ترین حرفم این بود: مادر سلامم را به خانم #زینب‌(س) برسان و #شفیع ما باش، پسرم همیشه می‌گفت دعا کنید من #شهید شوم و باعث افتخارم است پسرم فدایی خانم زینب(س) شد، من حضور #پسر شهیدم را همیشه حس می‌کنم کل خانواده خوابش را دیدند، پسرم در هر دو سرا دستگیرمان است.
مردم #اسلامشهر و توابع برای #تشییع پیکرش آمدند و خیلی با شکوه این مراسم برگزار شد. مراسم #تاریخی بود. آن روز نماز جمعه و نماز میت بر پیکرش خواندند، همه پسر شهیدم را با #وهب_نصرانی مقایسه می‌کردند. #هادی 10 روز بعد از #عروسی روز 5 #مهر به مأموریت #سوریه رفت و 28 مهر شهید شد و پیکرش را 30 مهر برای ما آوردند و اول آبان روز #تاسوعا به خاک رفت.
من زنده‌ام!
نبودن‌هایش واقعاً سخت است. #دلتنگی مادر تمامی ندارد. از اینکه فرزندم در راه خدا رفت خوشحالم اما مادرم دلم هوایش را می‌کند، خوابش را می‌بینم که می‌گوید مادر من زنده‌ام بیقراری نکنید می‌گوید من کنار قبر بی‌بی زینبم. پسرم همیشه از خدا می‌خواست به #شهادت برسد و می‌گفت جان زهرا(س) روز تاسوعا خاکم کنید. همین طور هم شد و تاسوعا دفنش کردیم. از اینکه مادر شهید هستم افتخار می‌کنم. به خودم می‌بالم طوری پسرم را تربیت کردم که فدایی خانم زینب(س) شد
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#اللهم_صل_علي_محمدو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷

https://telegram.me/joinchat/BZdLnDwPhBfxof6g6idp2Q
Forwarded from Imam__mahdi313
#شهید_هادی_شجاع به روایت #مادر محترم: از #دختر همسایه برایش خواستگاری کردم و مهر امسال(سال۹۴) جشن عروسی‌اش بود. 10 روز از عروسی‌‌اش گذشته بود که به مأموریت رفت. برای دفاع از حرم بی‌بی زینب (س) راهی سوریه شد و بعد از چند روز به آرزویش رسید. وقتی با پیکر تازه‌دامادم مواجه شدم که تیر به پشت گردن و پهلوهاش اصابت کرده بود، حالم دگرگون شد. مثل حال همه پدر و مادرها مویه می‌کردم اما قشنگ‌ترین حرفم این بود: مادر سلامم را به خانم #زینب‌(س) برسان و #شفیع ما باش، پسرم همیشه می‌گفت دعا کنید من #شهید شوم و باعث افتخارم است پسرم فدایی خانم زینب(س) شد، من حضور #پسر شهیدم را همیشه حس می‌کنم کل خانواده خوابش را دیدند، پسرم در هر دو سرا دستگیرمان است.
مردم #اسلامشهر و توابع برای #تشییع پیکرش آمدند و خیلی با شکوه این مراسم برگزار شد. مراسم #تاریخی بود. آن روز نماز جمعه و نماز میت بر پیکرش خواندند، همه پسر شهیدم را با #وهب_نصرانی مقایسه می‌کردند. #هادی 10 روز بعد از #عروسی روز 5 #مهر به مأموریت #سوریه رفت و 28 مهر شهید شد و پیکرش را 30 مهر برای ما آوردند و اول آبان روز #تاسوعا به خاک رفت.
من زنده‌ام!
نبودن‌هایش واقعاً سخت است. #دلتنگی مادر تمامی ندارد. از اینکه فرزندم در راه خدا رفت خوشحالم اما مادرم دلم هوایش را می‌کند، خوابش را می‌بینم که می‌گوید مادر من زنده‌ام بیقراری نکنید می‌گوید من کنار قبر بی‌بی زینبم. پسرم همیشه از خدا می‌خواست به #شهادت برسد و می‌گفت جان زهرا(س) روز تاسوعا خاکم کنید. همین طور هم شد و تاسوعا دفنش کردیم. از اینکه مادر شهید هستم افتخار می‌کنم. به خودم می‌بالم طوری پسرم را تربیت کردم که فدایی خانم زینب(س) شد
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#اللهم_صل_علي_محمدو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷

https://telegram.me/joinchat/BZdLnDwPhBfxof6g6idp2Q
Imam__mahdi313
#شهید_هادی_شجاع شهید تازه دامادی که با وهب نصرانی قیاس میشود... https://telegram.me/joinchat/BZdLnDwPhBfxof6g6idp2Q به روایت مادر محترم شهید 👇👇👇
#شهید_هادی_شجاع به روایت #مادر محترم: از #دختر همسایه برایش خواستگاری کردم و مهر امسال(سال۹۴) جشن عروسی‌اش بود. 10 روز از عروسی‌‌اش گذشته بود که به مأموریت رفت. برای دفاع از حرم بی‌بی زینب (س) راهی سوریه شد و بعد از چند روز به آرزویش رسید. وقتی با پیکر تازه‌دامادم مواجه شدم که تیر به پشت گردن و پهلوهاش اصابت کرده بود، حالم دگرگون شد. مثل حال همه پدر و مادرها مویه می‌کردم اما قشنگ‌ترین حرفم این بود: مادر سلامم را به خانم #زینب‌(س) برسان و #شفیع ما باش، پسرم همیشه می‌گفت دعا کنید من #شهید شوم و باعث افتخارم است پسرم فدایی خانم زینب(س) شد، من حضور #پسر شهیدم را همیشه حس می‌کنم کل خانواده خوابش را دیدند، پسرم در هر دو سرا دستگیرمان است.
مردم #اسلامشهر و توابع برای #تشییع پیکرش آمدند و خیلی با شکوه این مراسم برگزار شد. مراسم #تاریخی بود. آن روز نماز جمعه و نماز میت بر پیکرش خواندند، همه پسر شهیدم را با #وهب_نصرانی مقایسه می‌کردند. #هادی 10 روز بعد از #عروسی روز 5 #مهر به مأموریت #سوریه رفت و 28 مهر شهید شد و پیکرش را 30 مهر برای ما آوردند و اول آبان روز #تاسوعا به خاک رفت.
من زنده‌ام!
نبودن‌هایش واقعاً سخت است. #دلتنگی مادر تمامی ندارد. از اینکه فرزندم در راه خدا رفت خوشحالم اما مادرم دلم هوایش را می‌کند، خوابش را می‌بینم که می‌گوید مادر من زنده‌ام بیقراری نکنید می‌گوید من کنار قبر بی‌بی زینبم. پسرم همیشه از خدا می‌خواست به #شهادت برسد و می‌گفت جان زهرا(س) روز تاسوعا خاکم کنید. همین طور هم شد و تاسوعا دفنش کردیم. از اینکه مادر شهید هستم افتخار می‌کنم. به خودم می‌بالم طوری پسرم را تربیت کردم که فدایی خانم زینب(س) شد
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#اللهم_صل_علي_محمدو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷

https://telegram.me/joinchat/BZdLnDwPhBfxof6g6idp2Q
شهید #گمنامی که در خواب هویتش را به #دخترش نشان داد....
قسمت سوم....
.


هنوز صحنه‌ای را که روی #تابوت نوشته شده بود #علی_اکبر به یاد دارم از آن زمان هر وقت به دررود می‌آمدم ساعت‌ها بر مزار این #شهید_گمنام اشک می‌ریختم چون به دلم برات شده بود که این شهید پدر من است، همه می‌گفتند خودت را اذیت می‌کنی. می‌گفتم بهرحال این شهید هم گمنام است و خانواده‌ای ندارد من بجای خانواده‌اش به دیدارش می‌آیم و در این یک سال با این شهید به اندازه‌ای خو گرفتم  که به این باور رسیدم #پدرم است.

دختر #شهید_سید_علی_اکبر_حسینی در حالی که چشمانش پر از اشک است و مدام آنها را با دستانش #پاک می‌کند می‌گوید: در تمام این سالها تنها دو بار خواب پدر را دیدم یک بار زمانی که تنها 6 سال داشتم و دیدم درب حیاط در می‌زنند؛ در را باز کردم دیدم کسی نیست، دیدم یک نفر جلوی من زانو زد نگاه که کردم پدر بود که مرا در #آغوش گرفت.

سال گذشته که دوباره خواب پدر را دیدم اما کسی باور نمی‌کرد این شهید، پدر من باشد پس از آزمایشات هر روز منتظر خبر خوش بودم یک #شب دیگر پدر به خوابم آمد و گفت من از این بالا مراقبت هستم این بار مطمئن‌تر شدم و به #همسرم گفتم من مطمئنم که این شهید پدرم هست.

آخرین باری که رفت، به دلم #الهام شده بود که بر نمی‌گردد

همسر شهید سید علی اکبر حسینی می‌گوید: بعد از #خواب دخترم حال و هوای عجیبی به همه ما دست داد تا جایی که هر روز منتظر خوش خبری بودیم و امروز آرزوی دیرینه من و #فرزندانم برآورده شد.

وی می‌افزاید: در تمام این سال‌ها در تنهایی هایم به یاد علی اکبر و خاطراتی که داشتیم گریه می‌کردم و امروز #شاهد خبر خوشی بودم که امیدوارم طعم آن را تمام خانواده شهدای گمنام بچشند. به شهیدم تبریک می‌گویم که بعد از 31 سال به شهر خودش برگشته و از این اتفاق خیلی خوشحالم.

همسر شهید حسینی با اشاره به اینکه همسرش سال 63 در #جزیره_مجنون به شهادت رسیده است اظهار می‌کند: من و علی اکبر تنها #سه سال و نیم با هم زندگی کردیم که حاصل آن یک #پسر و دختر است اما این چندسال برای من به اندازه هزاران سال ارزش داشت.

سربازی‌اش را در #کردستان بود و 5 ماه بعد مجدد به جزیره مجنون رفت آخرین باری که به جبهه رفت، پسرم محمد مهدی 3ساله و دخترم سمیه 5 ماهه بود.

هیچ وقت آخرین دفعه‌ای را که می‌خواست به جبهه برود فراموش نمی‌کنم؛ هوا که روشن شد رفت و دیگر برنگشت انگار به هر دو نفرمان الهام شده بود که دیدار مجددی وجود ندارد و عید نوروز همان سال 63 خبر مفقود شدن علی اکبر را برایم آوردند....
تقدیم به تمام فرزندان و شهدای گمنام