بعد آنها متوجه شدند که من از
#شهادت شهید خبر ندارم. 10 صبح بود برادرم با من تماس گرفت که میخواهم برای خودم و محمدهادی لباس نظامی بگیرم. تعجب کردم و گفتم مهمان دارم ولی ایشان اصرار داشت که من بیایم و قبول کردم. در راه رفتیم سئوالاتی میپرسید. وقتی ماشین را پارک کرد حس خوبی نداشتم و دلم آشوب بود. لباس را که برای محمدهادی اندازه میگرفت یاد تشییع جنازه
#شهدا افتادم که فرزندان آنها لباس نظامی برتن میکنند. به برادرم گفتم اتفاقی افتاده است؟ متوجه شدم محمود
شهید شده است روی پا نمیتوانستم بایستم و در داخل
#ماشین احساس میکردم دنیا دیگر تکیهگاه ندارد و دوست نداشتم خانه بروم و گفتم فعلا خانه نمیروم و کمی در خیابان باشیم. اسیر یک سرگردانی شدم و بعدازظهر به خانه پدری
#شهید رفتیم و بعد معراج شهدا. اصرار داشتند پیکر را نمیتوانند نشان دهند چون مین در داخل دست ایشان منفجر شد. خودم هم دوست داشتم آخرین تصاویر خندان ایشان را در ذهن نگه دارم و از این به بعد با روح ایشان زندگی میکنم.
پیکر
#شهید_نریمانی چه زمانی به کشور بازگشت؟
#همسر_شهید "محمود
نریمانی": پیکر
شهید دو یا سه ساعت بعد از شهادت بازگشت که همان 10 مرداد ساعت 24 در
#معراج_شهدا بود و من 10 صبح فردا متوجه شدم و پیکر ایشان حتی قبل از فهمیدن من در تهران بود
.
❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ #هدیه حاج آقا به فرزند
#مدافعان_حرم_حضرت_زینب#شهید_محمود_نریمانی❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️.
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم@imam_mahdi255