🥇نفر اول سرکار خانم سمیرا غفاری
هرچه اهدا کرده بودم بیشتر برداشتم
بغض کور آوردم اما چشم تر برداشتم
گریه برتو روشنای خانه چشم من است
از همین روزن جهان چشمهایم روشن است
ای غمت شعری که میبارد به صحن دفترم
روضههای پرپرت را واژه واژه از برم
هر غزل بیسر شد
و دشتی سراسر شعر شد
شاهبیتی اربا اربا شد، پیمبر شعر شد
بر فراز تل پریشان پنجه میزد روی خاک
پیکرت را پارهپاره چون اناری چاک چاک
هرچه آمد بر سرت را؛ تاکنون میدید او
سورهی پیراهنت را غرق خون میدید او...
کاروان رفت
و سکوتی دشت را در برگرفت
قصهی این دشت را یک شیرزن از "سر" گرفت
"کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود"
بر غرور
و صبر او، بر وارث این غم درود
#انجمن_علمی_علوم_قرآن_و_حدیث