من میخوام آزاد باشم. نمیدونم کجا گرفتار شدم، ولی گیر کردم. هیچ چیزی تو زندگی آرومم نمیکنه و مدتهاست که احساس فشار و خفگی میکنم. برای همین... فقط دلم میخواد رها باشم.
سوهیون مادر خوب و همسر پرتلاشی بود ولی اینکه تمام سختی ها و غم هاش رو برای خودش نگه میداشت و با جون سوک درمیون نمیذاشت باعث شده بود از همسرش دور بشه...
سوکیونگ اینجوری بود که هم گال چی و هم موهیوک توی دعوا بهش میگفتن احمق ، ولی بعدش شاهد دعوای دایی و خواهر زاده بودیم سر این که چرا به سوکیونگ توهین کردند و گفتند احمق