Смотреть в Telegram
Hossein Ronaghi - حسین رونقی
‏الوعده وفا. گذشته از جان باید بگذشت از طوفان‌ها... در مقابل دیکتاتوری و استبداد حاکم لبم را می‌دوزم چرا که با آنان حرفی ندارم جز یک کلام: «نه»، زمان سخن نیست، زمان عمل است،‌ به نشانه اعتراض به عملکرد اشغالگران این سرزمین، به نشانه اعتراض به فقر، به اعدام،…
ادامه می‌دهم تا تلنگری باشد... من مرغ طوفانم نیندیشم ز طوفان موجم، نه آن موجی که از دریا گریزد پس از حضور در دادگاه انقلاب تهران، حین ورود توسط ماموران حفاظت اطلاعات قوه قضاییه به یک اتاق منتقل شدم، پس از گذشت ساعتی تعدادی مامور امنیتی وزارت اطلاعات در محل حاضر شده و مرا به همراه وکیلم آقای سعید جلیلیان به دفتر وزارت اطلاعات منتقل کردند. در آنجا اصرار به باز کردن لب‌ها داشتند که با آن مخالفت کردم. اصرار به بازداشت و فرستادن به زندان داشتم، از خواسته‌هایم پرسیدند اما حرفی برای گفتن نداشتم در کاغذی سفید نوشتم: حرف من حرف کیانوش و خواسته من خواسته‌های کیانوش است. پس از چند ساعت آزاد کردند. اعلام کردم که لب‌هایم را باز نمی‌کنم و ادامه می‌دهم تا خواسته‌های کیانوش، تصمیم من بر این است که بازداشت کنید، نگه دارید و بکشید. همانگونه که در زندان کشتید، یا حکم کشتن برای عزیزترین فرزندان این سرزمین چون بچه‌های اکباتان صادر کرده‌اید، گوشه‌ای از این شهر تحصن می‌کنم منتظر باشید. از همان کودکی مدام شعار بابک خرمدین را مرور کردم: آز یاشا، آزاد یاشا، انسان یاشا. پاینده ایران @Hosseinronaghi
Telegram Center
Telegram Center
Канал