Смотреть в Telegram
▪️مسافر شب یلدا قنبرعلی رودگر الآن درست یادمه، آذر ماه ۱۳۷۵ بود، منتهاالیه غروب آن روز شب یلدا بود. تعاونی سیار! بنیاد مقداری آجیل عرضه می‌کرد و همکارای بنیاد با دستانی پر از بسته‌های آجیل از ترس راهبندان شب یلدا، زودتر از روزای دیگر از اداره خارج می‌شدند. موقع خدافظی خوش‌و‌بش و خنده‌ای می‌کردند. من ولی چشمم خیره مونده بود به چشای امان الله سلطانی، نگهبان و سرایدار تنهای اداره که از افغانستان به فلسطین پناه آورده بود. منظورم میدون فلسطینه! و بنیاد دایرةالمعارفی که اونجاس [بود]. دلم از تنهاییش بدرد اومد. چون خودم هم مرد تنهای شب بودم و به همین خاطر حال‌و‌روزشو یا شبشو درک می‌کردم. شبش با همین ذوق و سواد ناچیزم این سطور رو با یاد او نوشتم. الآن به نظرم رسید این یا بهتره بگم اون چن بیتو تقدیم کنم به همه‌ی مجردهای تنها و همه‌ی متاهلهای تنها. امید که آدمها به رفع تنهایی همدیگه کمک کنند: مسافر شب یلدا من از نگاه تو دانستم در آن غروب شب یلدا درست مثل خودم هستی درست مثل خودم: تنها من و تو ساز هماهنگیم حریف زخمه‌ی دل‌سنگیم همیشه روز تو شبرنگ است هماره هر شب من یلدا من و تو داروندارمان چقدر اندک و بسیار است دلی به نازکی شبنم غمی به گستره‌ی دریا کنون که چشم کسی دیگر به انتظارِ تو بر در نیست بزن به حلقه‌ی تنهایی برو به دیدن یک رؤیا! وگر که رهزن بیخوابی به راه خواب تو زد برخیز سوار اسب خیالت شو بزن به کوه و بیابان، یا ز راه دره‌ی پیچاپیچ ز جَنب جنگل بی ساحل برو ز شهر شباهنگام به سمت دهکده‌ی نیما همو که موج صفت سیلی به هر دو گونه‌ی ساحل زد عتاب کرد به آرامش خطاب کرد به آدمها ... ▫️استاد رودگر این یادداشت را در ۲۹ آذر ۱۳۹۲ در صفحهٔ فیس‌بوک خود منتشر ساخته‌اند. #خاطرات_دوستان #قنبرعلی_رودگر #بنیاد_دایرةالمعارف_اسلامی 🆔 https://t.center/HistoryandMemory
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств