.
دربارهی نشست نگاهی به مسألهی «فهمیدن» در «وجود و زمان»:
دازاین (اینجا-آنجا بودن) در یک جهان
شهابالدین نیما شریفمنش
«دازاین» (Dasein) واژهای برای شیوهی بودنِ ما ست و «فهم از وجود» (Seinsverständnis)، بخشی اساسی از این شیوهی بودن ست و منظور از فهم از وجود نیز فهمِ روزمره از وجود است؛ فهمی که در دانشِ عملی خود را نشان میدهد و امری پیشاهستیشناختی ست؛ فهمی شبیهِ فرونسیسِ ارسطو (که البته تفاوتی اساسی نیز با آن دارد). دانشِ عملی نزد ارسطو، دانشی بیمیانجی دربارهی این ست که باید زندگی را با کنشگری پیش برد و از نگاهِ هایدگر، این گونه از دانش، دانشی دربارهی خویشتن ست. از نظرِ ارسطو هر کنشی دربردارندهی دو دانش ست: دانشِ بهکارگیری (Gebrauchswissen) و دانش دگرسازی یا ساختن (Veränderungs-oder Herstellungswissen). هایدگر بر خلافِ ارسطو بر دانشِ بهکارگیری تمرکز میکند و چیزهایی را که ما در این گونه از دانش با آن سروکار داریم، «ابزار» (Zeug) مینامد. دانشِ بهکارگیری هیچگاه دانشی دربارهی یک چیزِ تکافتاده نیست و ابزار همواره درونِ یک بافتار (Zusammenhang) جای دارد. پس دانشِ بهکارگیری همواره دانشی دربارهی یک بافتار ست، بافتاری که هنگامِ انجامِ یک کار، در کانونِ توجه نیست. اما این آشنا بودن با یک بافتار نیز خودْ امری تکافتاده نیست. ما در زندگیِ روزمرهی خود با بافتارهای زیادی آشنا هستیم و خود را درونِ این بافتارها میفهمیم و درونِ آنها ست که میتوانیم به شیوهی معیّنی باشیم. هایدگر به این نسبتهای درهمتنیدهی بافتارهایی که میتوانند به بافتارهایی مجزّا تقسیم شوند و ما میتوانیم در آنها به شیوهی معیّنی باشیم، جهان (Welt) میگوید. کنش، همواره در جهان تعیّن مییابد. تاجاییکه جهان، معیّن و مشخّص باشد، امکانهای کنش نیز معیّن و مشخّص اند. اما وجهِ دیگرِ جهان این ست که آزادگاهِ (Möglichkeitsraum oder Freiraum) کنشِ ما ست؛ بهاینمعناکه امکانهای گوناگونی از کنش را هنگامِ بهکارگیری و سروکار داشتن با چیزها فراهم میکند. پس هرآنچه که ما در هر بار با آن سروکار داریم همواره با امری که آن را به حالِ خویش وا میگذاریم، پیوند دارد. بنابراین تعیّنِ شیوهی بودنِ ما، همزمان همراه با بیتعیّنی ست. پس خویشتنِ ما یکسره متعیّن نیست، بل همزمان متعیّن و بیتعیّن ست. اما هایدگر واکاویِ در-جهان-بودن (In-der-Welt-Sein) را در اینجا به پایان نمیرساند. بیشترِ کنشهای ما را نمیتوان تکافتاده دانست؛ زیرا همچنین ازبنیاد به دیگران روی دارند. جهان، «هم-جهان» (Mit-sein) ست و نیز آزادگاهی برای امکانهای گوناگون. هم-جهان نیز تا آنجا که به امکانهای معیّنِ بودن مجال میدهد، عرصهی تعیّن ست. اما تعیّنبخش بودنِ هم-جهان نیز برآمده از بیتعیّنیِ دازاین ست. بهاینمعناکه همواره برای ما امکانِ پرسشگری دربارهی چگونگیِ بودن میتواند وجود داشته باشد و این پرسشگریها هیچگاه یک پاسخِ قطعی و نهایی ندارند. نتیجهی همهی آنچه گفته شد این خواهد بود که ما در هستیِ خویش تعیّن نداریم، همواره از تمامی امکانهای بودنْ آگاه نیستیم و رابطهی ما با یکدیگر نیز تعیّن ندارد.
بخش ۱/ ۲
بخش ۲/ ۲ اینجا
#حکمت_نامتناهی #کاوشهای_وجودی #مطالعات_هایدگر #وجود_و_زمان #هایدگر #فهمیدن #باشگاه_اندیشه
@hekmatenamotanahi@bashgahandishe