#ایده_متن #عاشقانه_شهدا🌷🌷🌷 آن شب نیز مثل هر شب، آرام در بستر خوابیده بودم،
👀اما رؤیایی جلو چشمانم نقش بست که زندگیام را عوض کرد.
😌 در خواب علی به خانه ما آمد.
👨 با هم سوار بر مرکبی به آسمان بال گشودیم.
✨🌼 در طی طریق اشک از نهاد هر کدام از ما جاری شده بود. با هم در آسمان این آیه را زمزمه میکردیم:
✨«ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره الحسنه...»
🙏ناگهان دیدم آن مرکب ما را به آسمان بهشت زهرا برد،
🔆به مقبره تابناک شهیدان. بر سر قبر شهیدان طوافی کردیم و به راه خود ادامه دادیم
🌿 و به بوستانی از گلهای رنگارنگ و درختان شاداب و خرم رسیدیم
☘🌸🌿🌺 و در سایه سار آن نشستیم که ناگاه از خواب پریدم...
😄بیاختیار این آیه بر زبانم جاری بود
«ربنا آتنا...».
🙏صبح آن شب رؤیایی بود که علی به
#خواستگاریم آمد.
💫💍روی دیوان خانه امام (ره) نشسته بودیم. از هیجان این پیوند در حضور اماممان، سینهام گنجایش قلب تپندهام را نداشت
😁😍. بوسهای بر دستان و ملکوتی امام زدیم. امام لب باز کرد و خطبه عقد ما را جاری کرد.
💍💫❤️بعد بهعنوان هدیه عقد، این جمله را به ما هدیه کرد:
🌺«عزیزانم گذشت داشته باشید، با هم بسازید انشاءالله که مبارک باشد.»
🙏🌸علی قبل از اینکه به نزد امام برویم به من گفته بود:
💐💫«ما فقط در دنیا زن و شوهر نخواهیم بود بلکه در بهشت نیز با هم هستیم،
بعد هم این آیه را برایم تلاوت کرد:
💫«هم و ازواجهم فی ضلال علی الارائک متکئون...»
☘🌸🌿🌺عروسی را به خاطر خانواده شهدا ظهر گرفتیم.
👏💫 گفتم ناهار بخور. گفت روزهام!
✨گفتم روز عروسیت!
💝😘گفت نذر داشتم، اگر روز عروسیم عید غدیر بود روزه بگیرم!
✨❤️گفت الآن دعات مستجابه, دعا میکنم, امین بگو!
دست هامو بردم بالا.
🖐گفت خدایا همانطور که عید غدیر به دنیا آمدم،
👶عید غدیر ازدواج کردم،
💍 شهادتم را عید غدیر بذار!
✨🔆گفتم امین.
🙏هر عید غدیر منتظر شهادتش بودم. عید غدیر ۶۶
شهید شد.
✨🌹✨🔰راوی:
همسر
#شهید_حاج_علی_کسائی@hamsardarry 💕💕💕