💝مشاوره خانواده بهشتی 💝

#امیرحسینم
Канал
Логотип телеграм канала 💝مشاوره خانواده بهشتی 💝
@hamsardarryПродвигать
4,44 тыс.
подписчиков
14,8 тыс.
фото
1,25 тыс.
видео
9,94 тыс.
ссылок
✨﷽✨ ✍آشنایی با مسائل زناشویی در اسلام ویژه متاهلین و مجردین ✍️هدف ما آرامش و ثبات زن وشوهرها در زندگی مشترک و انتخاب شایسته مجردهاست😊 💑 @hamsardarry ✍نوبت مشاوره *تبلیغات @hamsardarry #کپی_مطالب ‼️
💌داستان واقعیِ
💟 #عــاشــقـانـہای_بــراےتو

🌹قــسـمـت سی یکم
( #دعــوت_نــامـــہ)

وقتی رسیدیم ...
خیلی بهتر از حرف راوی ها و نوشته ها بود ...
برای من #خارجی_تازه_مسلمان،
ذره ذره اون #خاک_ها حس عجیبی داشت ...
#علی_الخصوص_طلائیه ...
#سه_راه_شهادت ... .🇮🇷

از جمع جدا شدم رفتم یه گوشه ...
اونقدر #حس_حضورشهدا برام زنده بود که
حس می کردم فقط یه پرده نازک بین ماست ...
همون جا کنار ما بودن ... .

اشک می ریختم و باهاشون صحبت می کردم ...
از #امیرحسینم براشون تعریف کردم
و خواستم هر جا هست مراقبش باشن ...

فردا، آخرین روز بود ...
می رفتیم شلمچه ...
دلم گرفته بود ...
کاش می شد منو همون جا می گذاشتن و برمی گشتن ...
تمام شب رو #گریه کردم ... .

راهی #شلمچه شدیم ...
برعکس دفعات قبل، قرار شد توی راه راوی رو سوار کنیم ...
ته اتوبوس برای خودم دم گرفته بودم ...
چادرم رو انداخته بودم توی صورتم ... با #شهدا حرف می زدم و #گریه می کردم
توی همون حال #خوابم برد ... .

بین خواب و بیداری ...
یه صدا توی گوشم پیچید ...

ادامه دارد..
👇
https://t.me/joinchat/AAAAADvMQzD9XWqQHWgqxw
@hamsardarry 💕💕💕
💌داستان واقعیِ
💟 #عــاشــقـانـہای_بــراےتو
🌹قــسـمـت بیست و نهم
( #نــذرچــهــل_روزه)

آدمی که به هیچی غیر از خودش فکر نمی کرد و به همه دنیا و آدم هاش از بالا به پایین نگاه می کرد ...
تغییر کرده بود ...
اونقدر #عوض شده بودم که بچه های قدیمی گاهی به روم میاوردن ... .

کم کم #خواستگاری_ها هم شروع شد ...
اوایل #طلبه های_غیرایرانی ...
اما به همین جا ختم نمی شد ...
توی #مکتب دائم #جلسه و کلاس و مراسم بود ...
تا چشم خانم ها بهم می افتاد یاد پسر و برادر و بقیه اقوام می افتادن ... .
هر #خواستگاری که می اومد، فقط در حد #اسم بود ...
تا مطرح می شد
#خاطرات_امیرحسین جلوی چشمم زنده می شد ...❤️
چند سال گذشته بود
اما #احساس من #تغییری نکرده بود.
همه رو ندید رد می کردم ...
یکی از اساتید کلی باهام صحبت کرد تا بالاخره راضی شدم حداقل ببینم شون ...
حق داشت ...
زمان زیادی می گذشت ...
شاید #امیرحسینم ازدواج کرده بود و یه گوشه سرش به زندگی گرم بود ...
اون که خبر نداشت، من این همه راه رو دنبالش اومده بودم ... .
رفتم #حرم و #توسل کردم ...
ادامه دارد..

https://t.me/joinchat/AAAAADvMQzD9XWqQHWgqxw
@hamsardarry 💕💕💕