پشیمان خواهی شد..
و به بلندای تاریخ حسرت خواهی خورد..
افسوس.. نام دیگر روزهایت.. و
و ...
آغوشِ من، خاطرهای مبهم
در منتهی الیه تنهاییات میشود
که دستِ فراموشیِ ذهنت
به زدودنِ آن نخواهد رسید..
آغوشت
خانهای متروک در شعری کهنه میشود
که دیگر گذار عشق به ابیاتش نمیافتد..
و چَشمانت
آینهای منکسر در اتاق خاطرات..
که هزارتوی شکستهاش
انعکاسِ هزار سکانس
از آغوشِ از دست رفتۀ من میشود..
مرا محکم در آغوش بگیر
و به تاریخِ از راه نیامدهٔ تنهایی بیاندیش..
مرا محکم در آغوش بگیر
و دست از تنبیهِ عشق بردار ..
بیا و بیپروا
عاشقانههای مرا
حوالیِ آغوشت پاگشا کن.. و
از پیشرویِ عقل در جبهۀ دلت بر حذر باش..
باور کن..
این چین و چروکها
که بر جبینِ احساست میافتد،
ایامِ تنهاییات را
مستعد اشک در سوگِ خاطرات خواهد کرد ..
میدانی ..
مادامی که
تو از فرصتِ عشق طفره روی..
شعر تلاشی عبثی خواهد بود
که دستِ بوسههای ابیاتش
به لبهای سرخِ تو نخواهد رسید.. #حمیدرضا_هندی
۱۴۰۱/۰۲/۲۵
_____________________
تلگرام
https://t.center/hamidreza_hendi
اینستاگرام
instagram.com/hamidreza_hendi