#در_محضر_بزرگان ‼️حتما بخونید و منتشر کنید
زن بی حجاب
.
حضرت حجة الاسلام والمسلمين مروج الاسلام حاج شيخ غلامرضا فيروزيان فرمودند:
تابستان سال 1323
در ونك مستوفى منبر ميرفتم. امام جماعت آنجا سيد بزرگوارى بود كه اَلان با گذشت ، 55 سال نامش را فراموش كرده ام.بين گفتگوهايى كه با هم داشتيم تعريف كرد: كه يك روز صداى
در منزل بلند شد، وقتى آمدم
در را باز كردم، خانمى نيمه برهنه و بى حجاب و آرايش كرده و دست و سينه باز را مقابل خود ديدم، خواستم درب را ببندم و به او بى اعتنايى كنم. فكر كردم همين كه
در خانه يك روحانى با اين قيافه آمده شايد معايب بى حجابى را نميداند: و شايد بتوانم نصيحتش كنم.
.
سرم را پائين انداخته و گفتم بفرمائيد، داخل اطاق شده نشست، و مسئله اى
در مورد ارث از من سئوال كرد. من گفتم خانم من هم از شما مى خواهم مسئله اى بپرسم اگر جواب داديد من هم جواب مى دهيم گفت: شما از من؟ گفتم بله. گفت بفرمائيد…
.
گفتم : شخصى
در محلى مشغول غذا خوردنست غذا هم بسيار مطبوع و خوشبو است، گرسنه اى از كنار او مى گذرد، پايش از حركت مى ايستد جلوى او مى نشيند شايد تعارفش كند، ولى او اعتنا نمى كند.
.
شخص گرسنه تقاضاى يك لقمه ميكند او ميگويد: غذا متعلق بمن است و نمى دهم هر چه التماس مى كند او به خوردن ادامه ميدهد، خانم اين چگونه آدميست ؟
.
گفت : آن شخص بيرحم از شمر بدتر است.
.
گفتم: گرسنه دو جور است، يكى گرسنه شكم و يكى گرسنه شهوت.
.
جوان عزبى و گرسنه شهوت، خانم نيمه برهنه و زيبائى را مى بيند كه همه نوع عطرها و آرايش هاى مطبوع دارد، هر چه با او راه ميرود شايد خانم توجهى به او بكند و مقدارى روى خوش به او نشان بدهد، به جوان اعتنا نمى كند. جوان اظهار علاقه ميكند، زن محل نمى گذارد، جوان خواهش مى كند، زن ميگويد: من نجيبم و حاضر نيستم با تو صحبت كنم . جوان التماس ميكند، زن توجه نمى كند. اين خانم چگونه آدمى است ؟
.
خانم فكرى كرد و از جا حركت كرد و از خانه بيرون رفت.
فردا درب منزل صدا كرد، رفتم
در را باز كردم، ديدم سرهنگى دم
در ايستاده و اجازه ورود مى خواهد، وقتى وارد اطاق شد و نشست. گفت : من شوهر همان خانم ديروزى هستم، وقتى كه با او ازدواج كردم چون خانواده اى مذهبى بوديم از او خواستم با حجاب باشد، گفت: بعد از ازدواج، ولى آنچه به او گفتم و خواهش كردم تهديد كردم، زير بار نرفت ولى ديروز آمد و از من چادر و پوشش اسلامى خواست، نمى دانم شما ديروز به او چه گفتيد: ماجرا را به او گفتم: او با خود عبايى آورده بود. به من داد و تشكر كرد و رفت.
#برمدارخرد 🌷@hami121🏴