🕊🍂 #دوستان_شهدا 🍂🕊🖋 #خاطرات_شهدا حاج حسين رزمنده ها را عاشقانه دوست داشت و گاه اين عشق را جوری نشان میداد كه انسان حيران میشد.
یک شب تانک ها را آماده كرده بوديم و منتظر دستـور حرکت بوديم.
من نشسته بودم كنار برجک و حواسم به پیرامونمان بود و تحرکاتی كه گاه بچهها داشتند.
یک وقت ديدم یک نفر بين تانک ها راه میرود و با سرنشینان ، گفت و گوهای كوتاه میكند.
کنجکاو شدم ببينم كيست !!
مرد توی تاريكی چرخيد و چرخيد تا سرانجام رسيد كنار تانكی كه مـن نشسته بودم رويش.
همين كه خواستم از جايم تكان بخورم ، دو دستی به پوتينم چسبيد و پايم را بوسيد !
گفت ، به خدا سپردمتون !!
تا صدایش را شنيدم ، نفسم بريد !
گفتم ، حاج حسين؟!
گفت ، هيس ؛ صدات در نياد !
و رفت سراغ تانک بعدی.....
🌹 #سردارشهیدحاج #حسین_خرازی🦋 @hami121 🦋#برمداریادشهدا🥀