چه اتفاقی میافتد که بعد از گرفتن یک تصمیم، احساس گناه شدیدی داریم؟ چه اتفاقی میافتد که بعد از اینکه رفتاری از ما سر میزند، اینقدر با خودمان در تعارض قرار میگیریم؟ چرا وقتی به نظر میرسد همهچیز در زندگی ما طبق برنامه و خوب است، احساس خستگی، بیرمقی، بیحالی، بدندرد یا خستگی روانی توضیحناپذیری داریم؟ اگر این پرسشها، ابهامها و خستگیها ادامهدار باشند، احتمالاً گرفتار پدیدههایی هستیم که خارج از هشیاری ماست و ما را تحت سلطۀ خود درآورده است.
نشانۀ سلطه یک احساس ناخوشی عمیق و دائمی است. سلطه میتواند مقطعی باشد، مثل شخصی که تحت سلطۀ مواد مخدر، دارو، بیماری، و یا یک هیجان خاص مثل خشم، آزردگی و ناامیدی است. از طرف دیگر، سلطۀ یک شخص روی فردی دیگر میتواند ادامهدار باشد که در اینجا بحث بازی قدرت پیش میآید. نویسنده در این کتاب به بررسی این سلطۀ دوم میپردازد و بهطور مشخص بازیدادن، سوءاستفاده از قدرت، تلقینکردن یک فکر به دیگری، و «زندانیکردن ذهن دیگری» را در بستر خانوادهها، زوجها و گروهها تحلیل میکند.
از کتاب فرار از زندان عاطفی
نویسنده: ساوریو تاماسلا
مترجم: حامد حکیمی
ترجمه از فرانسوی
انتشارات پندار تابان
👉@hamedhakimi8