#ميهمانان_عموفردوس هر وقت مى خواهم گوشه بنشينم و به حال روزهايى كه در ميان مردم كوچه و بازار گل لبخند را بر لبانش مى كاشتم خاطرات زيبايى را در تنهايى و خلوت مرور كنم و خودم باشم و خودم؛با افسوس روزهايى كه گذشت و گِله از نامرادى هاى زمانه؛ناگهان سوژه اى مى بينم كه مرا از جايم بر مى خيزانَد و اميدِ مضاعف را براى بازگشت و ايستادن دوباره در من تقويت مى كند.يكى از آن اتفاقات در همين جاست در #اينستاگرام#تذهيب كارى كه يك #رباعى از سالهاى گذشته مرا زيبا و چشم نواز به تصوير كشيدند .اثر جاودانه استاد #داور_قاسمى و #تذهيب ممتاز استاد #معصومه_كشاورز كه توفيق زيارتشان نصيبم نشد.از همين جا سلام و درود مى فرستم و شادم كه رسانه ى من شماييد اكنون اصلِ #رباعى سروده ى سالهاى بيقرارى كه با اين روزها بى مناسبت نيست:
خرمن خرمن شهاب،زخمى شده است بازوى اميرِ آب،زخمى شده است بانوى سپيده را قرار از كف رفت انگار كه آفتاب زخمى شده است