دل مويه و بداهه گويه عمو فردوس اَى اَراتِ بِنُ چِكِلِ دامِنُ الاشت مه وطنُ *دور برگردم* اَى دراسلهُ اَى گلاب درّهُ چَپّونُ و وَرهُ *دور برگردم* درشونه پاييزُ پالندِ جاليزُ غم مِره لبريزُ *دور بگردم* .... اَی جانِ شروینُ مه جانِ شیرینُ اَى ابوالحسنُ مه گُلِ چّمَنُ *دور بگردم* ... دل مويه ها و بداهه گويه ها اعلام نظر تخصصى بر سبك شعر و ترانه مازنى از سوى مخاطب و ارزيابى اهالى شعر را به تماشا نمى گذارد بلكه شور و حال و سرودن هاى لحظه اى همراه با نواجش در "آنْ" هست كه مادران در حال و هواى خاص كه من از آن حال و هوا و لحظه به "آنْ" تعبير ميكنم مى سرايند و مى خوانند. اين مادرانه تقديم ميشود به جاودان مادر خاندان ملكى و سياوشى كه در پسا مراسم چهلم بانو "شهربانو سياوش تبار" در منزل دايى سياوشى نازنين در زيراب اکنون سال ۱۳۹۷ خوانده ام #شهربانو_سياوشى #كيوان_ملكى #فردوس_حاجيان **دعا براى ابوالحسن خان خوشرو و *دراز باد عمر شاه شروين* #نخبگان_مازندران @nokhbegan_mazandaran @HajianFerdos
🗒🖊🏛🕊 همه چيز از يك سپاس در گروه تلگرامى #انجمن_شاعران_شمال آغاز شد يك حركت جمعى ساده براى پاسداشت #نيماى_بزرگ 👇🗒🖊🏛🕊 دکتر فردوس خداوند مهرت را از سر ما نگیرد تو برادر من و آفتابی از تو آموختیم مهربانی را صلح را دوستی را "كيوان ملكى" 🗒🖊🏛🕊 با من سخن بگو كيوان "خيابان نيما"هنوز پر از "هياهو" ست
در زادگاه "نيما" اما سكوت "معنا دارى "ست پرنده اى هم پر نمى زند حتى "*داروك" هم حنجره اش "زخمى"است
تو اما همچون "دوره گردى" عاشق همين "چاشت" گاهِ ديروز دوره گردانى "كولى" وَش را به زادگاه اش بردى نى زدند و هى كف زدند و سوت كشيدند و هورااااااااا و "**چَكّه سما"راه انداختند
درست دو روز مانده به بيست و يك ابان
"***يوش" تاريخ دوباره اش را از حنجره ى مردى از تبار "****نائيج" به تماشا نشست و "*****حجت" تنها راوى اين حكايت بود
آه چقدر دلم مى خواست در جماعت آن كوليانى بودم كه با تو در اتوبوس از "شهر عشق" به ديار نيما مى رفتند و در هر پيچ و خم جاده مى خواندند: " مى تراود مهتاب مى درخشد شب تاب..." اين جا اما مردى در انتهاى جاده "بر درِ دهكده مردى تنها" "كوله بارش بر دوش" از "صلح" و "مهربانى" مى گويد خانه اش درست در ميانه ى خيابانى است كه به نام "نيما"ست
من آن "كولى" دوره گردِ همين حوالى ام با من غريبگى مكن كيوان! بيا دوباره اينستاگرام هايمان را پر كنيم از "هياهو"
خدا را چه ديدى؟ شايد خبر به گوشُ "******شراگيم" رسيد و "*******عاليه خانم" هم همين پنج شنبه اى كه در پيش روست براى مان آش نذرى پُخت
به ياد نيماى بزرگ "فردوس حاجيان" ساعت:١٤ مورخه ٩٦/٨/٢٠ يك روز مانده به زادروز نيما 🗒🖊🏛🕊 وای چه زیبا دکتر جان عالی سرودی اشکم رو درآوردی "كيوان" 🗒🖊🏛🕊 فردوس شاعر تو در کوچه نیما بمان بخوان ********"ری را" صدا می آید امشب" از گلویی که مهر را به شهرک الفبا برد و مثل نیما به زبان *********"تیرنگ " با مداد "**********افرا " به نستعلیق بنویس "دنیا خانه من است" كيوان 🗒🖊🏛🕊 سلام پر رنگ ترین خاطرات کودکی ما صبح های جمعه با صدای تو بر تصویر تلویزیون اغاز مى شد کنارت آن مرد در باران می آمد و سارا انار داشت قایقی ساختی به آسمانی انداختی که تا "یوش"لنگر گاهش بود که با تو کلمات شکل شعر بود نمى دانم چرا هر بار که صحبت واژه و کلمه است و "ری را" آواز می خواند صبح جمعه است بوی آش "عالیه" مى اید و مرغکی در دور شعر نویی مى خواند الهام قريشى 🗒🖊🏛🕊
*قورباغه درختى
**نوعى از سما و حركت آيينى مازنى با حركات موزون زيبا همراه با كف زدن متوازن
***زادگاه نيما
****نام تبار و قبيله اى در غرب مازندران و روستايى به همين نام
***** حجت نائيج شاعر و مورخ مازنى
******نام فرزند نيما
******* نام همسر مرحوم نيما
********در افسانه های کهن ایرانی"ری را"به زنی گفته میشود که سرسبزی را به جنگل های مازندران میدهد, در گویش مازندرانی به معنی آگاه باش و هوشیار باش, نیز معنی میشود زن هوشیار
🗒🖊🏛🕊 همه چيز از يك سپاس در گروه تلگرامى #انجمن_شاعران_شمال آغاز شد يك حركت جمعى ساده براى پاسداشت #نيماى_بزرگ 👇🗒🖊🏛🕊 دکتر فردوس خداوند مهرت را از سر ما نگیرد تو برادر من و آفتابی از تو آموختیم مهربانی را صلح را دوستی را "كيوان ملكى" 🗒🖊🏛🕊 با من سخن بگو كيوان "خيابان نيما"هنوز پر از "هياهو" ست
در زادگاه "نيما" اما سكوت "معنا دارى "ست پرنده اى هم پر نمى زند حتى "*داروك" هم حنجره اش "زخمى"است
تو اما همچون "دوره گردى" عاشق همين "چاشت" گاهِ ديروز دوره گردانى "كولى" وَش را به زادگاه اش بردى نى زدند و هى كف زدند و سوت كشيدند و هورااااااااا و "**چَكّه سما"راه انداختند
درست دو روز مانده به بيست و يك ابان
"***يوش" تاريخ دوباره اش را از حنجره ى مردى از تبار "****نائيج" به تماشا نشست و "*****حجت" تنها راوى اين حكايت بود
آه چقدر دلم مى خواست در جماعت آن كوليانى بودم كه با تو در اتوبوس از "شهر عشق" به ديار نيما مى رفتند و در هر پيچ و خم جاده مى خواندند: " مى تراود مهتاب مى درخشد شب تاب..." اين جا اما مردى در انتهاى جاده "بر درِ دهكده مردى تنها" "كوله بارش بر دوش" از "صلح" و "مهربانى" مى گويد خانه اش درست در ميانه ى خيابانى است كه به نام "نيما"ست
من آن "كولى" دوره گردِ همين حوالى ام با من غريبگى مكن كيوان! بيا دوباره اينستاگرام هايمان را پر كنيم از "هياهو"
خدا را چه ديدى؟ شايد خبر به گوشُ "******شراگيم" رسيد و "*******عاليه خانم" هم همين پنج شنبه اى كه در پيش روست براى مان آش نذرى پُخت
به ياد نيماى بزرگ "فردوس حاجيان" ساعت:١٤ مورخه ٩٦/٨/٢٠ يك روز مانده به زادروز نيما 🗒🖊🏛🕊 وای چه زیبا دکتر جان عالی سرودی اشکم رو درآوردی "كيوان" 🗒🖊🏛🕊 فردوس شاعر تو در کوچه نیما بمان بخوان ********"ری را" صدا می آید امشب" از گلویی که مهر را به شهرک الفبا برد و مثل نیما به زبان *********"تیرنگ " با مداد "**********افرا " به نستعلیق بنویس "دنیا خانه من است" كيوان 🗒🖊🏛🕊 سلام پر رنگ ترین خاطرات کودکی ما صبح های جمعه با صدای تو بر تصویر تلویزیون اغاز مى شد کنارت آن مرد در باران می آمد و سارا انار داشت قایقی ساختی به آسمانی انداختی که تا "یوش"لنگر گاهش بود که با تو کلمات شکل شعر بود نمى دانم چرا هر بار که صحبت واژه و کلمه است و "ری را" آواز می خواند صبح جمعه است بوی آش "عالیه" مى اید و مرغکی در دور شعر نویی مى خواند الهام قريشى 🗒🖊🏛🕊
*قورباغه درختى
**نوعى از سما و حركت آيينى مازنى با حركات موزون زيبا همراه با كف زدن متوازن
***زادگاه نيما
****نام تبار و قبيله اى در غرب مازندران و روستايى به همين نام
***** حجت نائيج شاعر و مورخ مازنى
******نام فرزند نيما
******* نام همسر مرحوم نيما
********در افسانه های کهن ایرانی"ری را"به زنی گفته میشود که سرسبزی را به جنگل های مازندران میدهد, در گویش مازندرانی به معنی آگاه باش و هوشیار باش, نیز معنی میشود زن هوشیار
گفتگو هاى شبانه #فردوس_حاجیان با #كيوان_ملكى در "شب" ى كه يكى از "روز"هايش #روز_مازندران ناميده شد 🦋💚🦋💚🦋💚 يادت مى آيد كيوان؟! من و تو قرارهايى داشتيم! درست در خيابانى كه به نامِ"نيما" ست انتهاى بن بست "فردوس"
"يادم تو را فراموش"
فردوس
💚🖊🗞 قرارت هوش از سرم برد غرق بازی ها وکلماتی شدم که از تو آموختم ص ل ح باخودم با سرزمینم با درخت وبا کوچه ای که شعرهای نیما را بلند بلند می خواندی خانه ام ابری ست اما ابر بارانش گرفته همین
کیوان
💚🖊🗞 باران كه بند بيايد دوباره سرِ قرار مى روم
تو هم بيا با همان كلماتى كه نيما درِ گوشى برايت زمزمه كرد هيچ چيزى را از من پنهان مكن من تمامِ راز هايم را با تو گفتم حرفى نمانده است به جز تماشا من و ص ل ح ديرگاهيست بازيچه ى دستهايى پنهان شديم تو برايم دوباره از گنجشك هاى بى بازگشت بخوان
فردوس
🗞🖊💚 ساعت نيمى از نيمه ى شب گذشته است تو بخواب "پسر بامداد" من دوباره با افروديت بيدارم تا صبح تا سپيده تا آزادى تا روزِ مازندران
دلم براى گنجشك هاى بى بازگشت تنگ شده است شايد نسيمِ صبحگاهى پاييز خبرى از آنها بياورد فردوس دلگويه هاى فى البداهه فردوس حاجيان كيوان ملكى بزرگداشت روز مازندران از انتهاى شب چهارشنبه ١١ آبان ٩٦ تا ابتداى لحظاتى ١٢ آبان 🗞🖊💚 كانالهاى تلگرامى #هواداران_فردوس_حاجيان #سفير_آموزش_جهان هر بامداد به ياد بياوريم مازندرانِ بُلند بالا كجاى تاريخ ايستاده بود!؟ و اكنون كجا!؟ #مازرون_سلام @nokhbegan_mazandaran 👇شِمه خِنابِدون👇 https://t.me/joinchat/AAAAAD6SehNNXYwrv82Izw
گفتگو هاى شبانه #فردوس_حاجيان با #كيوان_ملكى مقدمه: گاهى از دل يك گفتگوى عادى اُبژه ها يا پديدارهاى شاعرانه اى خلق مى شوند كه مى تواند پايه گذار شعر و ادبيات مشاركتى باشد. چند فكر بهتر از يك فكر عمل مى كند.در يك گفتگو ممكن است انگيزه هايى ايجاد شود كه با تاثير بر "ناپديدار" يا "فراپديدار"به قول #كانت اتفاقات جالبى در "پديدار" رخ بنماياند... گفتگوى شبانه در جامعه شبكه اى تقديم مى شود به شما مخاطبان عزيز با احترام #فردوس_حاجیان 🎼🕊☯️☮️🎶💫✒️🎭
١_درودها استاد كيوان از شما ممنونم كه وقت خودت را براى اعتلاى فرهنگ و ادب و تشويق جوانان شهر مى گذارى.....تلاشت را ارج مى نهم و برايت آرزوى موفقيت دارم 🎼🕊☯️☮️🎶💫✒️🎭 ٢_خودت بیادم آوردی خاطرت نیست همین دیروز اندوه و خاطره بود ! تو لبخند می زدی تا ما رویای دوست داشتن را فراموش نکنیم الف قامت ات باهیچ ابری بر تخته ی روزهای سیاه این حوالی پاک نمی شود
همین الان برای عمو فردوس آموزگار صلح 🎼🕊☯️☮️🎶💫✒️🎭 ٣_وقتم حتى براى خودم پُر است به جز براى تو كه هميشه خاليست
براى كيوان ملكى عزيزم كه تمام مرا سرود فردوس حاجیان
🎼🕊☯️☮️🎶💫✒️🎭 ٤_دکتر این زبان عالیست باتجربه و قدرتی که در شعر کلاسیک داری این فرم نوید روشنی از شعر امروز را در رفتار کلمات برای فصل های نیامده درشعرت فریاد می زند كيوان 🎼🕊☯️☮️🎶💫✒️🎭 ٥_حالا كه همه خوابند به بالينم بيا آهسته بيدارم كن تا رويايم ناتمام بماند كيوان!! حرفهايى دارم با تو همين حالا فردوس 🎼🕊☯️☮️🎶💫✒️🎭 ٦_من پسر بامدادم خوابم را به هم نریز می خواهم با اولین معشوقه ام سوار اسب چوبی شوم شاید فردا صبح دن کیشوت به شاهی بر گشت
کیوان 🎼🕊☯️☮️🎶💫✒️🎭 ٧_هيس! حرفى نزن تو بخواب امشب "زئوس " ميهمانان ناخوانده دارد و سرش شلوغ است من و "افروديت" تا صبح بيداريم "قرارمان"فردا در "دوربرگردان"شهر كه "قرار"بود به نام تو ثبت شود
فردوس از نيمه شب سه شنبه ٢٥/مرداد/٩٦ تا اندكى از ساعت به وقت #صفر_عشق گذشته چهارشنبه ٢٦/مرداد٩٦ #تذكر: دوست و همراهمان جناب آقاى ذبیح اله کاردر (کاردگر) بالادهی مدير كانال تلگرامى مجله خبر مازندران @khabaremazandaran كه ديشب شاهد اين گفتگوى دونفره بود همين لحظه پيام داد كه تاريخ را يك روز اشتباه زديم 🤔🤣 چهارشنبه و پنجشنبه درست است اين هم خود حكايتى است از .......