بچه که بودم مورچه هارو میکشتم و میذاشتم بین پرز های قالی. اون موقع قالی هاش قدیمی بود و یه عالمه جا داشت واسه مورچه های مرده. اما حالا که بزرگتر شدم غمامو میکشم و میذارم توی سینم. اما سینم قد پرزای قالی که جا نداره. و خب آدمیزاده دیگه، یهوی میترکه از غم..