خوب می دانی رِفیق! گاهی هم باید دست به زیر چانه زد ، چشم ها را دوخت به دوردست ها ، به افق های ژرف و ممتد... و به ناداشته های نادیده و ناداده اندیشید... آری رِفیق.... گاهی باید دست به زیر چانه زد و همه تَن شیرجه زد درون شط رؤیاها ...
خوب می دانی رِفیق! گاهی هم باید دست به زیر چانه زد ، چشم ها را دوخت به دوردست ها ، به افق های ژرف و ممتد... و به ناداشته های نادیده و ناداده اندیشید... آری رِفیق.... گاهی باید دست به زیر چانه زد و همه تَن شیرجه زد درون شط رؤیاها ...