🌸خستگی در رفت و خوابی خوش برایم میکشید
نقشهای سنگین برای چشمهایم میکشید
کاش خورشیدی که ماهم نور میگیرد ازاو
دست ماهش را به رویِ هایهایم میکشید
در هوای گوشهی چشمان تو شرجی شدم
آنکه از مستی مرا در انزوایم میکشید
خاطرات چادر گلدار مادر زندگیست
خواب بودم چادرش را روی پایم میکشید
قصه فرهاد و کوه و تیشه بس پر سر صداست
کاش نقاش ازل بی سر صدایم میکشید
#فرزین_صفری