ابراز عشق شیخ صنعان به دختر ترسا
#عطار_نیشابوری منطق الطیر
شیخ گفتش چون زبونم دیده ای
لاجرم دزدیده ، دل دزدیده ای
یا دلم دِه باز ، یا با من بساز
در نیازِ من نگر ، چندین مَناز
از سر ناز و تکبر در گذر
عاشق و پیر و غریبم در نگر
عشق من چون سرسری نیست ای نگار
یا سرم از تن بِبُر یا سر در آر
جان فَشانم بر تو ، گر فرمان دهی
گر تو خواهی ، بازم از لب جان دهی
ای لب و زلفت زیان و سود من
روی و کویت مقصد و بهبود من
گه ز تاب زلف در تابم مکن
گه ز چشمِ مست در خوابم مکن
آنچه من از دیده دیدم کَس ندید
وآنچه من از دل کشیدم کَس ندید
از دلم جز خونِ دل ، حاصل نماند
خونِ دل تا کی خورم ؟ چون دل نماند
بیش از این بر جانِ این مسکین مزن
در فتوحِ او لگد چندین مزن
هرشبی بر جان کمین سازی کنم
بر سرِ کوی تو جانبازی کنم
روی بر خاکِ درت جان می دهم
جان به نرخِ خاک ، ارزان می دهم
چند نالم بر درت در باز کن
یک دَمَم با خویشتن دَمساز کن
آفتابی ، از تو دوری چُون کنم ؟
سایه ام ، بی تو صبوری چُون کنم ؟
@GreenShadows6