.
وای ! من بیهوده ام ، بیهوده ام در کارها
آه ! من افتاده ام ، افتاده چون بیمار ها
روز و شب می رویم و روئیدنم این است ، این
شاخه های آهکی در زیر سقف خارها
در کویری سخت سوزان ، مایه نومیدی است
استخوانی مانده باقی از تَن ِ مُردارها
خالیم ، خالی تر از یک خواب ، یا از یک سکوت
ای شما از زندگی لبریزها ، سرشارها
دوستانم آدمکها ، آدمکهائی گِلی
دشمنانم گرگ ها ، کفتارها ، خون خوارها
روزهایم ، هفته هایم ، سالهایم ، چیست ؟ چیست ؟
داستانی کهنه یا تقلیدها ، تکرارها
ای که چشم انداز سبزی دیده ای ، آواز ده
تا جوابم بشنوی از پشت این دیوارها
#سیمین_بهبهانی 🌾 @GreenShadows6🦏🕊.