◾️ دلت خوش است؟ نه! دلم خون است!
✍️ احسان محمدی 🌍 در مترو جوانی آمد جلو و بعد از احوالپرسی گفت شما داری به مردم خیانت میکنی، چرا امیدواری میدی که اینجا بمونن و کار کنن؟ بذارید برن!
از خوانندگان کانال تلگرامیام بود. این حرف را از کسان دیگری هم شنیدهام.
🌍 بعید میدانم حتی یک نفر پیدا شود که به خاطر نوشتههای من مهاجرتش را لغو کند. یعنی ویزا و اقامتش آماده باشد بعد با خواندن یک نوشته من بگوید: آه!نه!
#احسان_محمدی تو مرا متحول ساختی! میمانم و نمیروم! گور بابای خارج!
🌍 دچار این توهم تاثیرگذاری نیستم. مردم نان و ماستشان را میخورند و زندگیشان را میکنند. یک بار زندهاند و حق دارند لذت ببرند. اینجا نشد آمریکا، کانادا، استرالیا ...
نه آنها که میروند خائن و وطنفروش هستند و نه آنها که میمانند همه خادم و عاشق ایرانند!
🌍 هرکس برای رفتن یا ماندن دلایل قانعکننده خودش را دارد. من اعتقاد دارم که همین سرزمین با هزاران مشکل ریز و درشت اگر مانده، محصول رنج آنهاست که برایش خون دادند، زندان رفتند، جنگیدند و قدمی برداشتند.
ربطی هم به این حکومت و آن حکومت ندارد. در طول تاریخ همیشه کسانی بوده اند که نترسیدهاند، نرمیدهاند، حتی اگر دلشان شکسته و قدرشان دانسته نشده، ماندهاند و در حد وسع کار کردهاند.
🌍 من خودم را مدیونشان میدانم. میتوانستند بگویند به من چه که از این قلعه دفاع کنم، حالا این خاکریز از دست رفت، رفت من چرا جان عزیزم را بدهم؟ بروم پی زندگی خودم!
مدیون آنها که وقتی این سرزمین را دشمن فتح کرد، قحطی از نفس انداخت،
#وبا کمرش را شکست، رهایش نکردند، برای نجات و درمانش ماندند. کاری کردند.
🌍 حال ایران بد است؟ بله بد است اما چاره مهاجرت 80 میلیون نفر است؟ به کجا؟ اگر میتوانید بروید، به سلامت، سفرتان خوش، اما چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتید، سرکوفت نزنید، تحقیرمان نکنید.
#ایران نام مادر بیمار من است، تنهایش نمیگذارم. نمیروم و نمیگویم هر وقت خوب شدی برمیگردم مادر! کنارش میمانم، تقلا میکنم، حتی اگر بدانم درمانش نمیکنم.
دلم خوش نیست، دلم خون است اما چاره را در خودتحقیری ملی و پناه بردن به تخدیر و شراب و انتظار معجزه آسمانی و فرار زمینی نمیبینم.
🌍 در دنیای کوچک من، خیانت فقط این نیست که آدم رازهای مملکت را ببرد بفروشد به
#ترامپ، به
#نتانیاهو. هرکس با رفتار و گفتار و قلمش مردم را دلسرد و ناامید کند، خائن است. وطنفروش است. هر کس.
🌍 منتی سرکسی ندارم. چشم طمعی هم به چیزی نبستهام. چندی مسئول روابطعمومی دانشکده کوچکی بودم و از سال گذشته از آن هم کنار گذاشتند، اما راهم را میروم، کارم را میکنم.
برای وفادار ماندن به این خاک شرط نگذاشتهام. که باشم که شرط بگذارم برای این خاک؟! میدانم یک روز برای این عاشقی، تلخ تاوان میدهم. مثل همه آنها که بیشتر وفادار ماندند.
🌍 هیچ نجاتدهنده ویژه و اختصاصی برای «ایران» وجود ندارد. نه در گور، نه در آسمان. خودمان باید حالش را بهتر بکنیم. من در اندازه خودم میکوشم.
#هیچ اگر نباشم،
#هیچ اگر نکنم، دلم میخواهد بعدها اگر کسی اینجا در سرزمین مادری، خشتی ساخت برای دیوار باغی یا خانهای، خاک تن من هم در آن باشد. اینقدر که میتوانم.
🖋 @ehsanmohammadi95