هرچند ندارمت
اما
همه داشته هایمی
هرچندمحال ترینی
اما
احوالم با تو
بربلندای قلل رفیع خوشی
شادی
ماوا میگیرد
تو ای خوب من
نوایت
کلامت
نامت
طلوع جانی ست
در من
انگاه که با هزاران ناامیدی
به شانه های ستبر و خیالی تو
پناه میبرم
می رویم
می جوشم
واز نو سبز میشوم
بمان
در باورم
خیالم
و دنیای مملو با تو بودن ذهنم
شاید
محالات نیز
روزی ممکن شود
بمان
ای همه آمال
و ارزوها
را
آرزوووو...
#هما_کشتگر