دوش من بودم، تو بودی، هر دومان از خویش مست
عاشقان سرمست، یار سالک و درویش مست
ماه بیتاب و دلم پرشور و تو سرمست عشق
عاقل و دیوانه مست و شیخ کجاندیش مست
جاده طولانی و ما سرمست بودیم از غزل هر که در پشت سر ما بود و ما، در پیش مست
ماه دی بود و دو تایی سخت در آغوش هم
هر که با دلدار خود از هر نژاد و کیش مست
زهره و ناهید و ماه، آن شب گواهم بود که
من غزل میخواندم و این قلب
پر تشویش، مست
آنچنان شوری به پا کردی که حتی آن رقیب
خنده میزد، آن که میزد بر دل من نیش، مست
گیسوان تو رها بودند بر بال نسیم
آسمان مست و تو مست و هر کم و هر بیش، مست
یاد آن شب زیر نور نقرهفام ماه دی
باغبان مست و تو مست و بره مست و میش مست
#مهدی_شاهواری