پیراهنی که ستارهها برای شب دوختهاند
را از آسمان قرض میگیرم برای یک، "ماه"
پیراهن، زیبایش نمیکند
او زیبا هست
در فکرم هی میچرخد
وُ میچرخد وُ میچرخد
بعد میایستد تا تهنشین شود
صبر میکند تا حل شود
صبر میکند تا ستارهها
تکلیف قلبمان را روشن کنند
منتظر میماند تا سکوت، صدا را بشکند
و بیداری از خواب بپرد
وُ دست زندگی را بگیرد
در فکرم نور میشوی
گنجشکهای لای شاخهها را پیدا میکنی
بارانهای خیس خورده در دهان خیابانها را
رد بوسه برف را بر گونه یاس زمستانی
و مورچهای که تکهای نان به دندان گرفته
توی الفبا میگردی
آنقدر که تمام
حروف را بالا بیاوری
ولی باز هم حرف برای گفتن داری
حرف میزنی و زمستان را
از شانههای زمین میتکانی
و از دانههای برف برایم گردنبند میسازی
و میگویی:
"آغوشت از هر پیراهنی به تنم زیباتر است"
#فاطمه_یزدی#شبتان دوراز دلتنگى
❣️