_"برای چه پا به زندگی من گذاشتهای؟ چرا؟ به خاطر چه؟...آه، عشق، عشقِ لعنتی که بار دیگر قلب مرا اسیر خود کردهای."
با صدایی که به زور از گلویم خارج میشد به او گفتم که اگر بخواهد من میتوانم همان لحظه آنجا را ترک کنم.
ولی او مرا در آغوش گرفت و زمزمهکنان در گوشم گفت: "حالا دیگر دیر شده. از همان لحظهای که تو را برای اولین بار دیدم، دیر شده بود."
📚 #عذاب_وجدان
🖊 #آلبا_دسس_پدس