✔️"گمشده_در_خیال "✔️

#شهناز_صمدی‌‌
Канал
Политика
Юмор и развлечения
Музыка
Другое
Персидский
Логотип телеграм канала ✔️"گمشده_در_خیال "✔️
@gomshode_dar_khialПродвигать
362
подписчика
6,28 тыс.
фото
2,71 тыс.
видео
1,05 тыс.
ссылок
ƒαянα∂❤кια شعرهایی که وقت تنهایی به ذهنم تراوش می کنند... حرفهای دلم... از رنجی که می برم... رازهای نهفته در پنهان خانه ی دلم... و هزار و یک حرف و حدیث نگفته... و ترانه های دوست داشتنی... @Gomshode_Dar_Khial 🔘ارتباط بامدیر @Akharin_Jam_Tohi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فقط تو می توانی
قدم بزنی
در خیالم
و هزار راه نرفته را سبز کنی
آه !
نگاه کن
شعر در من بخواب رفته و
سکوت تاریک شد و
اندوه سایه گسترده است
ماه پشت گوش انداخت
تابیدنش را

نگاه کن !
زیر سقف هیچ کس
نشسته ام
و گوش به صدای باران می دهم
تا بلکه 
با زمزمه‌ی آفتاب
چتر دل بگشایم و
آذین کنم
رنگین کمان لحظه ها را
و این حرف ها
و این حرف ها
هیچ ریگی به کفش شان نیست
و من فقط
گاهی آب و تاب شان می دهم

فقط تو می توانی
در خیالم پرسه بزنی

#شهناز_صمدی‌‌



شهرم که خالی شد
تازه فهمیدم
جنگ پایان یافت
و تو مدت‌هاست که نیستی
در حیاط خلوت دلم
خاطرات تو را که در تنپوش سبز و خاکی
هنوز روی بند خانه آویزان بود و باد می‌خورد
با سلول‌های خاکستریم
تیرباران می‌کردم

نم نم باران از گوشه‌های چشم‌های خمارم، خسته
بر سنگ فرش حیاط چکه می‌کرد
بوی خاک آمیخته با بوی باروت
همچنان می‌پیچید در هوا
در قاب، میخ شده‌ی به مردمک چشمانم
فقط یک تصویر از تو آویزان بود
و در گوشم تنها یک جمله پژواک می‌کرد
وقت رفتنت یک زمزمه‌ی تکراری بودی:

"جنگ که تمام بشود به خواستگاری‌ات می‌آیم"

داماد کدام حجله شدی که عروست
در شطی خشکید
با شیرابه‌های سرخ بدون غسل؟

#شهناز_صمدی 
#گروه_شعر_جهان
نا همگون بود
بارقه هاي درد وُ
شعله هاي سردِ سکوت
مثل عبورِ سبزِ صدا
از روزنه های خیال
تا تراوش شعري آرام
در زیتون زار  چشم ها
تا مژده ي آفتاب
به اطلسی هاي پشت پنجره
آه؛!
این شعر
چقدر به چشمان تو مي آید
به حلاوتِ لبخندت
به دست هایت ...


#شهناز_صمدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شاعر نیستم
تنها وقتی  دلتنگم
خورشید غروب می کند و
سایه ها بلند مي شوند
جنگلی در من
پدیدار مي شود
با انبوه درختان
_بلوط ها
_شمشاد ها
_تبريزي
_توسکاها
_راش و ممرز
_سرو و صنوبر
در سایه‌ي هیچ درختي اما
نمی نشینم
تنها تو !
در سایه ات
که دلم را کاشته اي
تکیه می دهم
هرس مي کنم
آب می دهم
و میوه هایش را تناول ....

آه ببین
شمیم سبز خیال تو مي پیچد و
رایحه‌ي یاس نگاهت
بیا با هم
کمي قدم بزنیم
کمي شعر بخوانیم
اصلا
خدا رو چه دیدي
شاید
با لبخندت
شاعر شدم
و تو نیز ....


#شهناز_صمدی
از بیراهه اي
سر از شب در مي آورم
به کلبه اي محزون
به چراغي سرد

به تفنگی سر پر
انبار باروت
کتاب هاي خاک خورده و
کلاه و عصایی کنج دیوار
کنار نیم تنه‌ي پدربزرگ
و اجاق پی سوز مادربزرگ

عنکبوت هايي درشت
تنیده بین اشیاء
انگار اشباح معلق

غلت مي زنم
روي خاکي که بوي کپک مي دهد و
بوي جسد..

از گوشه‌ي چشمم
آرام خاطره اي
مي لغزد بر شیار گونه هام

مرگ آمده است
خود را به خواب مي زنم

سایه ای پشت پنجره
وسوسه ام مي کند
تفنگ را بر مي دارم و
شلیک مي کنم
از خواب مي پرم..

#شهناز_صمدی
📚



می خواهم
شب را بیدار و
روز را بخوابانم
و جای عقربه ها را عوض کنم
ماهی ها در خشکی زندگي کنند و
آدم ها در دریا
و به آدم بگویم فیش
و ماهی هارا هر اسمی دلم خواست صدا بزنم
سبزه در آسمان بروید و
ابر روی زمین
و بیدی مجنون در ماه
_گله اي اسب
یورتمه بروند در یال خیالم
و به جای سبزه
گوشت بخورند

تصور کن
روزهاي رفته را باز گردانم
برسیم به اولین روز دیدار
تو بگویی دوستت دارم
من بگویم بیشتر...


#شهناز_صمدی‌‌
#هذیان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍏🍃


منم و
شب زنده داري هاي هر شب ..

شعري ناتمام
كتابي نيمه باز ..

خشکیده قلم
در حسرت بوسه
بر كاغذي سپيد ..

منم و
تيك تاك ساعت
عقربه هايي كه لنگ مي زنند
براي يك هم آغوشي
پاي ديوار ..

- ساعت صفر عاشقي
و تبسمي كم رنگ
بر گونه هاي زردم ..

كدام غريبه پرسه مي زند
در خيال شبانه ها
كه هر چه پلك مي زنم
به سپيده نمي رسد
نگاه ِمضطربم .

#شهناز_صمدی
#اردیبهشت۱۴۰۲

🍂#شبتان مهرو ماه
🕊

بکـــــوشیــم  ایـرانمــان در جهان
شـــود خــرم و بی کـران پر توان

ز دشمــن نترسیم و از کینــه اش
که ننگ است از دشمنان ترسمان

به راهش زجان بگذریم ازشعف
که مهرش شود هرزمان جاودان

چه آلاله هایی که پرپر شدند
دراین خاکِ زر خیز وگوهر فشان

سرای امیدم همیشه وطن
به تاریخ پرورده چون قهرمان

مرا نامِ ایران بُود افتخار
که مانند مادر شده بیگمان

به دامان خود پروریده مرا
درآغوش مهرش چنین وچنان

همه جای ایران غرور است و عشق
شده مامِ شیرافکن و پهلوان

همه عاشقِ خاکِ این کشورند
ز مرد و زن و پیر و خرد و جوان

چنین مادری کس ندیده به خود
دلیر و شجاع و به دل مهربان

#شهناز_صمدی
آذر ۱۴۰۱
#حماسی
به این فکر کن
خورشید
از کدام روزن می تابد وُ
چه بر سرِ قبیله‌ی درخت آمده است
کوه چرا اندوهگین ....
رود به کدام سو می رود وُ
دریا چرا گاوخونی شد ؟

به این فکر کن
سرانجام درخت بی ریشه
          می خشکد وُ
رودِ خشکیده پر آب
و شاخه ی شکسته
    سبز می شود .

این روزها
کسی در من فریاد می کشد وُ
از زیر آوار کلماتی زمخت
بیرون می کشد
          احساسم را .


حالا که مرگ را به زانو درآوردم
برگرد
تا در آرامش نگاهت
عهد ببندم
با ماه
و ایمان بیاورم
      به فصل پنجم ...

#شهناز_صمدی


#درود صبحتان دل افروز 🧡
.

زنده ام...

تا کنار پنجره
به تماشای ماه بنشینم 
و از میان پرده های نگاه
در چشم بهم زدنی
ستاره ی تو را  بچینم

و آرام آرام
در سکوت
با سماع دل
لب بزنم به شعر آسمان
آنگاه
پر بکشم
به فراز سهند و سبلان
با بوی آویشن و بابونه های
یله ی دشت...

#شهناز_صمدی
شهریور ۱۴۰۲


#شبتان بر مدار عشق ❣️