ƒαянα∂❤кια
شعرهایی که وقت تنهایی به ذهنم تراوش
می کنند...
حرفهای دلم...
از رنجی که می برم...
رازهای نهفته در پنهان خانه ی دلم...
و هزار و یک حرف و حدیث نگفته...
و ترانه های دوست داشتنی...
@Gomshode_Dar_Khial
🔘ارتباط بامدیر
@Akharin_Jam_Tohi
امروز باید ، پنجره دلم را رو به یک حجمِ سبزِ ممتدِ بی خیالِ بی انتها باز کنم ، ابرهای سپید را در آغوش بکشم ، صورتِ آبی آسمان را ببوسم و برای پرنده های مهاجر دستی تکان بدهم ، نسیم را بگیرم و به جان گیسوان مجعدم بیندازم . با کشیدن نفس های عمیق و پی در پی عطرِ خوشِ گلِ شب بوی صورتی را فرو ببلعم و به سادگی چشم از رگه های پَت و پهن آفتابی که از بین شاخه های بید به چشم های روشنم می تابد بر ندارم و این فرصت را به جهان اطرافم بدهم تا زیباتر از قبل به نظر من برسد ...
صُبح، حصار دلچسبی است، که هیچگاه هوس شکستنش از سر آدم نمی گذرد! مگر میشود عطر چای, گلِ ریحان, خوشههای گندم, و؛ دستهای خورشید که دور تن زمین پیچیده می شود را نخواست؟!