شب
#یلدا، اولین شب زمستان و طولانی ترین شب سال است.
من و حسن بر طبق سنت شب را تا دیروقت بیدار بودیم، در حالی که پاهیمان را زیر کرسی میگذاشتیم و علی پوست سیب را توی بخاری میانداخت و قصههای باستانی سلاطین و دزدان را برایمان تعریف میکرد تا این شب طولانی سپری شود.
من داستان یلدا را از علی یاد گرفتم که می گفت :
« معتقد بودند پروانه ها خود را داخل شعله ی شمع می انداختند و گرگ ها برای پیدا کردن خورشید کوه ها را بالا می رفتند.»
علی قسم یاد می کرد که اگر در شب یلدا هندوانه بخورید، در تمام تابستان آن سال هرگز تشنه نخواهیم شد.
بزرگتر که شدم، در کتاب های شعر خواندم که یلدا یک شب بدون ستاره بوده که شیفتگان در این شب بیدار ماندن را برای خودشان تحمیل می کردند و در تاریکی به سر می بردند ودر انتظار طلوع خورشید می مانند تا محبوبشان را با خودش بیاورد و آن ها به وصال دست یابند
#بادبادک_باز (ص155)
#خالد_حسینی#شب چله خجسته