دوباره راهِ غنا میزند ترانهی من
دوباره میشکفد شعرِ عاشقانهی من
دوباره میگذرد بعد از آن سیهتوفان
نسیمِ پاکِ نوازش بر آشیانهی من
مگر صدای بهاری شنیده از سویی؟
که کرده جرأتِ سر بر زدن جوانهی من
تو شاید آن زنِ افسانهای که میآری
به هدیه با خود خورشید را به خانهی من!
تو شاید آمدهای سوی من که برداری
به مهر، بار غریبیم را ز شانهی من!
دعا کنیم که روزی امیدِ من باشی
برای زیستن امروز، ای بهانهی من!
برای تو غزلی عاشقانه ساختهام
تو ای شکفتگیات مَطلعِ ترانهی من!
#حسین_منزوى#شبتان دلنشين
💙