چرا تو؟
چرا تنها تو
از میان تمام زنان
هندسه زندگی مرا عوض میکنی
ضرباهنگ آن را دگرگون میکنی
پابرهنه و بیخبر
وارد دنیای روزانهام میشوی
و در پشت سر خود میبندی،
ومن اعتراضی نمیکنم؟
چرا تنها و تنها
تو را دوست دارم،
تو را میگزینم،
و میگذارم تو مرا
دور انگشت خود بپیچی
ترانهخوان
با سیگاری بر لب،
و من اعتراض نمیکنم؟
چرا؟
چرا تمامی دورانها را درهم میریزی
تمامی قرنها را از حرکت بازمیداری
تمامی زنان قبیله را
یکیک
در درون من میکشی،
و من اعتراضی نمیکنم؟
چرا؟
از میان همهٔ زنان
در دستان تو مینهم
کلید شهرهایم را
که دروازهشان را
هرگز برروی هیچ خودکامهای نگشودند
و بیرق سفیدشان را
در برابر زنی نیافراشتند
و از سربازانم میخواهم
با سرودی از تو استقبال کنند،
دستمال تکان دهند
و تاجهای پیروزی بلند کنند
و در میان نوای موسیقی و آوای زنگها
در مقابل شهروندانم
تو را شاهزادهٔ
تا آخر عمر بنامم؟
#نزار_قبانی#برگردان_احمد_پوری