✔️"گمشده_در_خیال "✔️

#با_برگ‌هایی_سرگرمم
Канал
Политика
Юмор и развлечения
Музыка
Другое
Персидский
Логотип телеграм канала ✔️"گمشده_در_خیال "✔️
@gomshode_dar_khialПродвигать
365
подписчиков
6,28 тыс.
фото
2,71 тыс.
видео
1,05 тыс.
ссылок
ƒαянα∂❤кια شعرهایی که وقت تنهایی به ذهنم تراوش می کنند... حرفهای دلم... از رنجی که می برم... رازهای نهفته در پنهان خانه ی دلم... و هزار و یک حرف و حدیث نگفته... و ترانه های دوست داشتنی... @Gomshode_Dar_Khial 🔘ارتباط بامدیر @Akharin_Jam_Tohi
به سمت تو متمایل می‌شوم‌
ای زیبای خفته بر کرانه‌های زنبق و کشتزار‌های فصول آسمانی
مصیبت دردناک، در پیچش‌های درخت مو ریاضت می‌کشد
در خیال راهبه‌ی سرگرم، می‌افتم
سکوت برای من لبانی می‌بافد
و کلمه‌هایی از سفال نخستین
در ابتدا به‌سان چوپانی به تو پناه می‌برم
هفت بار به گرد عشق چشمانت می‌رقصم
تنم را در امتداد خارهای درخشان پهن می‌کنم
مرگ لطیفی مرا در بر می‌گیرد،
مرا تا اعماقم می‌لرزاند،
سرم را بلند می‌کنم و لحافی از ابر گل‌ها بر خودم می‌کشم و
هدف، چشمه‌ای در مقابل و در پشت سرم
و تو در نظرم می‌آیی و بدین سان
قطره‌های روح پیوند می‌خورند
و خون شکست‌خورده
از سقوطش طفره می‌رود
رخت‌خواب زمین را پهن می‌کند
تا سران نوادگان باد به‌رقص درآیند
و باران‌های تحرک حلقه‌ای
خمیدگی، خمیدن‌ها
چمن به گرد کوران طواف می‌کند و من به دفتری بدل می‌شوم که خلق،
مصائب عشق و مرگ را بر آن می‌نویسند
از کدامین روزگار، اولین آغاز می‌شود
اختاپوس سرخ از کدامین دوران وارد می‌شود
انکسار لیمو برای دیدن‌ات
و افول نور از نور
و فریب تصویرها
شکوهی، شکوه‌ها
ای خداوندگار برآمده از یوغ گِل
و جواهرات آتش و هم‌آغوشی سیاره‌ها با سیاره‌ها
شکوهی و جلالی، و شک‌ها در قبال تو ساقط می‌شوند
تو به‌دنبال آب زرد له‌له می‌زنی
آیا برای من سبز شدن دیگری از خاک به خاک وجود دارد؟
حال آن‌که چشمانم از عقربه‌های جوهرافشان آکنده‌اند
التيامی برای زخم وجود ندارد
دستانم اشک‌ریزان‌اند
و در زمین هفتم،
شریانی برای کوه یخ جاری‌ست
برای کوه خون
و عکس‌العمل‌های لرزان.

#جوزف_دعبول
از کتاب: #با_برگ‌هایی_سرگرمم
ترجمه: محمد حمادی
به سمت تو متمایل می‌شوم‌
ای زیبای خفته بر کرانه‌های زنبق و کشتزار‌های فصول آسمانی
مصیبت دردناک، در پیچش‌های درخت مو ریاضت می‌کشد
در خیال راهبه‌ی سرگرم، می‌افتم
سکوت برای من لبانی می‌بافد
و کلمه‌
هایی از سفال نخستین
در ابتدا به‌سان چوپانی به تو پناه می‌برم
هفت بار به گرد عشق چشمانت می‌رقصم
تنم را در امتداد خارهای درخشان پهن می‌کنم
مرگ لطیفی مرا در بر می‌گیرد،
مرا تا اعماقم می‌لرزاند،
سرم را بلند می‌کنم و لحافی از ابر گل‌ها بر خودم می‌کشم و
هدف، چشمه‌ای در مقابل و در پشت سرم
و تو در نظرم می‌آیی و بدین سان
قطره‌های روح پیوند می‌خورند
و خون شکست‌خورده
از سقوطش طفره می‌رود
رخت‌خواب زمین را پهن می‌کند
تا سران نوادگان باد به‌رقص درآیند
و باران‌های تحرک حلقه‌ای
خمیدگی، خمیدن‌ها
چمن به گرد کوران طواف می‌کند و من به دفتری بدل می‌شوم که خلق،
مصائب عشق و مرگ را بر آن می‌نویسند
از کدامین روزگار، اولین آغاز می‌شود
اختاپوس سرخ از کدامین دوران وارد می‌شود
انکسار لیمو برای دیدن‌ات
و افول نور از نور
و فریب تصویرها
شکوهی، شکوه‌ها
ای خداوندگار برآمده از یوغ گِل
و جواهرات آتش و هم‌آغوشی سیاره‌ها
با سیاره‌ها
شکوهی و جلالی، و شک‌ها در قبال تو ساقط می‌شوند
تو به‌دنبال آب زرد له‌له می‌زنی
آیا برای من سبز شدن دیگری از خاک به خاک وجود دارد؟
حال آن‌که چشمانم از عقربه‌های جوهرافشان آکنده‌اند
التيامی برای زخم وجود ندارد
دستانم اشک‌ریزان‌اند
و در زمین هفتم،
شریانی برای کوه یخ جاری‌ست
برای کوه خون
و عکس‌العمل‌های لرزان.

#جوزف_دعبول
از کتاب:
#با_برگ‌هایی_سرگرمم