صبح مگر باران باشد
اتفاقی
با چشم های زیتونی تو
فصل ها پیراهنشان را وارونه بپوشند
دوسه تا پله تا آسمان
دست خورشید را بگیرند
بنشاند روی طاقچه
حتی اگر
انگشت هایت روی مضراب خواب هایم
ریتم بگیرند
نامت از گلویم پایین برود
آفتاب بنوشم
بوسه ها قند شوند
فنجانم از شیرینی لب هایت
انباشته می شوند
سهم اندکی از من
تو"
حالا
کهدوست داشتنت در دهان
طعم
گل های سرخ را گرفته اند...
#زینب_سادات_حسینی(ترنّم)
#سلاام_صبحتون_زیبا #الهی_که_حال_دلتون_خوب_باشه روزگارت به عشق هم قبیله ی من
❤️