چند روز بود که بچه ها #دشمن_رو_عقب میزدند و اون هم میرفت وخودش رو بازسازی میکرد و دوباره با تانک ها و نفربرهای اهدایی اربابانش که به قول بچه ها هنوز بوی نویی میداد حمله میکرد. روز 5 مرداد ماه سال 67 صبح زود عباس و بقیه بچه ها منتظر دشمن بودند که با تانک هاش بیاد هرکی هرجوری بلد بود میخواست تلفات از دشمن بگیره و همه سعی داشتن ستون زرهی دشمن رو توی دشت پخش کنند تا بتونن ضربه های کاری بزنند. هنوز آفتاب بالا نیومده بود که بچه ها درگیرشدند. صدها تانک ونفربردر مقابل و از زمین و هوا هم آتش دشمن میجوشید. هوا به شدت گرم بود و عطش رو هم همراهش داشت . و آخر اینکه عباس و چند تای دیگه از #بچه های_تخریب در نبرد جانانه در محاصره تانک ها قرار گرفتند و توی دود و انفجا رمحو شدند. ده روزی بود که خبری ازشون نبود احتمال اسارتشون زیاد بود . بچه ها دعا میکردند که خدا #عید_یشون_رو_در_روز_عید_غدیر ، خبر سلامتی همسنگراشون قرار بده اما خبری نشد. خبر دادن پیکر #شهید_عباسیان و #خانی_فرسنگی پیدا شد اما از عباس خبری نبود پیکر #شهید_عباس_بیات_بیش_از_دو_ماه روی خاک گرم #شلمچه جا خوش کرد تا #اربعین_امام_حسین(ع) فرا رسید و پیکر مطهر شهید عباس رخ نشون داد .بالاخره عباس #دقیقه_نود_جنگ_به_سعادت_شهادت_رسید. 🌺 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @golzarshohada