طراحی هوشمند خدا
خدا خطاب به فرشته: بیا و انسانی که طراحی کردم را ببین.
فرشته: واااو، به نظر خارقالعاده میاد، خب اعضاش چطور کار میکنه؟
خدا: یکم پیچیده است. به یکی از اعضا اشاره کن تا بگم چیه و چکار میکنه و کلاً در موردش توضیح بدم.
فرشته: باشه. خب اینا چی هستن؟
خدا: دندون. اینا واسه جویدن غذا هستن.
فرشته: چطور توی دهن خیلی ازشون وجود داره؟
خدا: تازه ۳-۴ تا اضافه هم توی دهن کار گذاشتم! اگه بعداً خوششون نیومد، فکر کنم میتونن درشون بیارن.
فرشته: این کیسهٔ عجیب و غریب چیه؟
خدا: این آپاندیسه.
فرشته: خب، کارش چیه؟
خدا: میترکه!
فرشته: جدی میترکه؟ فقط همین؟!
خدا: آره، تقریباً همین.
فرشته: خب، چی میشه که میترکه؟
خدا: این اتفاق به صورت تصادفی رخ میده. مثلاً داری توی خیابون راه میری یا مثلاً داری رانندگی میکنی و... یهویی بوووم، میترکه!
فرشته: ای بابا... خیلی وحشتناک و بده که. وقتی بترکه طرف میمیره؟
خدا: (در حالی که شون هاش رو بالا میندازه): بعضی وقتا آره.