اشعار قاسم نعمتی

#مصائب_کوچه_بنی_هاشم
Канал
Логотип телеграм канала اشعار قاسم نعمتی
@ghasemnemati_irПродвигать
6,84 тыс.
подписчиков
475
фото
229
видео
193
ссылки
چقدر نام تو زیباست اباعبدالله خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است ارتباط با ادمین👈 t.center/ghneamati 🔰ایتا: https://eitaa.com/ghasemnemati 🔰بله: https://ble.ir/ghasemnemati 🔰سروش پلاس: https://splus.ir/ghasemnemati
#فاطمیه
#مصائب_غصب_فدک
#نوحه
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
#مصائب_کوچه_بنی_هاشم
#وداع

چادر تو حبل المتین فاطمه فاطمه
رکن امیرالمومنین فاطمه فاطمه
روز قیامت ، ناقه سواری
بر چشم عالم ، پا می گذاری
زهرا یا زهرا

ای مادر هر سینه زن فاطمه فاطمه
ام الحسین ام الحسن فاطمه فاطمه
در مهربانی ، تو بی نظیری
دستان مارا ، محشر بگیری
زهرا یا زهرا

در وسط آتش و دود فاطمه فاطمه
صورت تو گشته کبود فاطمه فاطمه
زیر لگدها ، نقش زمینی
ناله کشیدی ، فضه خذینی
مظلومه زهرا

تاکه در خانه شکست فاطمه فاطمه
محسن تو رفت ز دست فاطمه فاطمه
در جای تنگی ، شدی گرفتار
گفتی به گریه ، لعنت به مسمار
مظلومه زهرا

گرچه میان بستری فاطمه
پشت و پناه حیدری فاطمه فاطمه
گشته دعایت ، با گریه هرشب
عجل وفاتی،یاربی یاری
زهرا یا زهرا

ای همه آرامش من فاطمه فاطمه
رد نکنی خواهش من فاطمه فاطمه
خیلی برایم زهرا عزیزی
می میرم از جایت بر نخیزی
زهرا یا زهرا

بوسه زدی روی حسین فاطمه فاطمه
شانه زدی موی حسین فاطمه فاطمه
دلواپسی تو ، بهر لبانش
پنجه نیفتد ، در گیسوانش
زهرا یا زهرا

باشد قرار ما دوتا فاطمه فاطمه
شب‌های جمعه کربلا فاطمه فاطمه
پیراهنش را ، بر سر گزاری
آبهای خود بر ، حنجر گزاری
جانم حسین جان

ناله زنی ای بی کفن یا
بنی حسین
عریان شدی در پیش من یا
بنی حسین
جمعت کنم از ، خاک بیابان
بر خورده بر من ، شدی تو عریان
جانم حسین جان

ناله رسد ز
کوچه ها مادرم مادرم
ذکر امام مجتبی مادرم مادرم

کوچه عذاب ِ ، ما غیرتی هاست
چون قتلگاهِ، اولادِ زهراست
آه و واویلا

مسیر خانه بسته شد آه و‌اویلتا
حرمت ما شکسته شد آه و واویلتا

چشمان مادر، شد تیره و تار
یکی زسیلی ، یکی زدیوار
آه و واویلا


دیدی توباچشمان خود ای حسن جان حسن
وقتی قباله پاره شد ای حسن جان حسن
تا خانه مادر ، را می کشاندی
آهسته چادر ، را می تکاندی

ای مهربان تر از همه مادر ای مادر
أمُّ الاَحبا فاطمه مادر ای مادر
خدمت گذارت ، روح الامین است
چون خانهٔ تو ، عرشِ زمین است
زهرا یا زهرا

با آنکه هستی بی حرم مادر ای مادر
بر ما سوا داری کرم مادر ای مادر
از دامن تو ، حسن کریم است
ارباب عالم ، صاحب حریم است
زهرا یا زهرا

دارد ورم بازوی تو مادر ای مادر
خونین شده پهلوی تو مادر ای مادر
اوضاع خانه ، شد نا مرتب
شانه نخورده ، گیسوی زینب

بازی نکن با جان من فاطمه جانم
حرف ِ جدایی را مزن فاطمه جانم
شرمنده ام از ، رویت عزیزم
ماندم چه خاکی، بر سربریزم
زهرا یا زهرا
آتش به دلها می زنی فاطمه جانم
داری کفن تا می زنی فاطمه جانم
آهسته بارِ ، سفر ببندی
باید به تابوتِ خود بخندی!!!
زهرا یا زهرا
دستان لرزانم ببین فاطمه جانم
با زانو افتادم زمین فاطمه جانم
جان دادنت را ، باید ببینم
روی تن تو ، لحد بچینم

ای قمر هاشمیان ابوفاضل مدد
عموی صاحب الزمان ابوفاضل مدد
صحن و سرایت ، قبلهٔ حاجات
باب الحوائج ، عموی سادات
جانم اباالفضل
@ghasemnemati_ir
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
#مصائب_کوچه_بنی_هاشم

🩸فرازهایی از مصیبت «سیلی‌زدن» به روی مبارک إنسیّة الحَوراء سلام‌الله‌علیها، توسط شخص «دوّمی» ...

🥀 روزی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله گریه می‌کردند و به امیرالمومنین علیه‌السلام می‌فرمودند:

أَبْکِی مِنْ ضَرْبَتِکَ عَلَی الْقَرْنِ وَ لَطْمِ فَاطِمَةَ خَدَّهَا
📋 یاعلی! گریه می‌کنم بر آن ضربتی که بر فرق تو و آن سیلی‌ای که برگونه فاطمه سلام‌الله‌علیها می‌زدند.(۱)

🥀 خود دوّمی در نامه‌اش به معاویه چنین نوشت:

... وَ دَخَلْتُ فَأَقْبَلَتْ إِلَیَّ بِوَجْهٍ أَغْشَی بَصَرِی،
📋 بعد از آنکه لگد بر زدم، وارد خانه شدم که با فاطمه زهرا «سلام‌الله‌علیها» روبرو شدم؛ نور او، چشم مرا کور کرده بود.

فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَی خَدَّیْهَا مِنْ ظَاهِرِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَی الْأَرْضِ،
📋 پس از روی پوشیه‌اش چنان سیلی به صورتش زدم که گوشواره‌اش کنده شد و بر روی زمین افتاد.(۲)

🥀 حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها نیز در روایتی فرمودند:

وَ رَکَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ وَ أَنَا حَامِلٌ فَسَقَطْتُ لِوَجْهِی وَ النَّارُ تُسْعَرُ
📋 پشت در بودم که عمَر با لگد بر در زد و در به طرف من برگشت؛ من باردار بودم که با صورت در بین شعله‌های آتش به روی زمین افتادم.

وَ تَسْفَعُ وَجْهِی، فَضَرَبَنِی بِیَدِهِ حَتَّی انْتَثَرَ قُرْطِی مِنْ أُذُنِی،
📋عمر وارد خانه شد و به صورتم لطمه زد و آن‌چنان به صورتم سیلی زد که گوشواره‌ام از گوشم افتاد.(۳)

🥀 در روایتی امام صادق علیه‌السلام فرمودند:
مادر ما قباله فدک را از ابوبکر گرفته بود و در مسیر بازگشت به خانه بود که عمر راه را بر او بست؛ عمر هر چه که گفت قباله را به من بده، اما فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها آن را به او نداد.

فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ ...
📋 پس با پایش آنچنان به مادر ما لگدی زد که مادرمان به روی زمین افتاد.

ثُمَّ لَطَمَهَا فَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی قُرْطٍ فِی أُذُنِهَا حِینَ نُقِفَتْ
📋 سپس جلو آمد و بر صورت مبارک مادرمان چنان سیلی زد که هنوز که هنوز است گویا دارم می‌بینم آن لحظه‌ای را که گوشواره های مادرم بر روی زمین افتاد...(۴)

📚(۱)الامالی،شیخ صدوق،ص۱۹۷
📚(۲)بحارالانوار، ج۳۰ ص۲۹۴
📚(۳)الهدایةالکبری،خصیبی،ص۱۷۹؛ و بحارالانوار، ج۳۰ ص۳۴۹
📚(۴)الاختصاص، ص۱۸۵


@ghasemnemati_ir