❇️❇️❇️دسامبر 1975، دولت پرتغال (بهعنوان یک دولت موقت در فرآیند پایهریزی دموکراسی) از رویارویی با یک بحران اقتصادی هراس داشت. مالکان و صاحبان کسبوکار، از ظهور جریانهای چپگرای سیاسی و قرارگرفتن هشدارگونه تولید در ورطه مسائل مختلف، بهشدت نگران بودند. برآورد اهالی رسانه و روزنامهها آن بود که اقتصاد پرتغال در سال 1974 در اثر انقلاب و سقوط دیکتاتوری، بین 10 تا 15 درصد کوچکتر شده است. در مواجهه با این فروپاشی اقتصادی تصور شده، برخی از پرتغالیها، حرکت به سمت دموکراسی را یک شکست دانستند؛ برخی دیگر سرمایهداری را مقصر دانستند و خواهان کنترل بیشتر دولت در اقتصاد شدند و بر فشار برای بنگاههای تولیدی بر افزایش تولید تأکید داشتند. اما واقعاً وضعیت چقدر بد بود؟
✅✅✅برای پاسخ به این پرسش، بزرگترین مقام پولی وقت پرتغال، دوست خود «ریچارد اکاکوس»؛ اقتصاددان برتر دانشگاه ماساچوست و دو اقتصاددان دیگر از دانشگاه MIT را دعوت کرد تا به بررسی حسابهای ملی این کشور و مجموعه اطلاعات جمعآوریشده پیرامون شرایط اقتصادی پرتغال بپردازند. این کارشناسان مدعو، مجبور بودند با مجموعه زیادی از حدس و گمانهای دانشگاهی درگیر شوند: دادههای جمعآوریشده اقتصادی پرتغال تا حدی ناقص بودند و تحولات سیاسی، اوضاع این دادههای ناقص را بدتر نیز کرده بود. بهعنوانمثال، دادههای مرتبط با صنعت ساختوساز ساختمان، بهصورت معمولی مبتنی بر دادههای فروش محصولات ساختمانی چون فولاد و بتن، تهیه و تنظیم میشد. اما وضعیت آشفته ایام انقلاب 1975 در پرتغال، موجب شده بود این نماگرها به سمت ضد خود هدایت و راهبری کنند، زیرا تعدادی از سازندگان استفاده از برخی محصولات زیرساختی صنعت ساختمان مانند فولاد را، کمتر از حالت بهکاربرده، اعلام میکردند که معلول برخی تنظیمگریهای اقتصادی دولت موقت بود. به هر صورت بود، آنها مشغول کار بر روی دادههای در دسترس شدند و بعد از یک هفته کار، به یک تخمین عجیب و نامتقارن با نتایج قبلی رسیدند: «تولید کل در اقتصاد پرتغال در سال 1974 نسبت به 1975، تنها سه درصد کاهش پیدا کرده است». طبق این برآورد، اقتصاد دچار نوعی توقف و عقبگرد در رشد اقتصادی شده است، اما این میزان بسیار کمتر از آن چیزی است که اهالی رسانه مطرح میکردند و از آن هراس و بیم به خود و جامعه تزریق میکردند. دولت پرتغال لازم بود بهسختی وارد کار و میدان شود، اما نیازی به مقابله با دموکراسی یا بازار آزاد که متهمهای ردیف اول تلقی میشدند، نبود. در واقعیت اقتصاد شروع به بازگشت و بازیابی خود کرد. بعد از گذشته چند دهه، امروز اقتصاد پرتغال از این مسائل عبور کرده و آنچه رخداده، آن را تبدیل به یک داستان موفقیت کرده است. با دادههای دقیق اقتصادی، پرتغال توانست این گذار از انقلاب 1975 تا دموکراسی مرفه امروز را طی کند.
✳️✳️✳️آنچه از مرور تجربه چند دهه قبل کشور پرتغال مدنظر بود، طرح اهمیت مقوله «اندازهگیری و سنجش» برای دولتهای مدرن بود. اطلاعات و سنجش اشتباه، زمینهساز سیاستگذاری اشتباه است. اگر اوضاع پرتغال به بدی آنچه در فضای افکار عمومی طرح میشد، از سوی دولت وقت پرتغال پذیرفته میشد، مسیر سیاستگذاری متفاوتی را برای این کشور رقم میزد. سالهاست که این اصل در دولت مدرن پذیرفتهشده است که «خطمشیگذاری خوب در اقتصاد کلان از سوی دولتها، وابستگی کامل به صحت و دقت سنجش در اقتصاد ملی دارد». علاوه بر این مرور تجربه پرتغال بهنظام خطمشی ما یادآوری میشود که آمار، پایه برنامهریزی و مبنای هر تصمیمگیری است؛ بدینجهت، نفوذ خطا و اشتباه در مرحله سنجش و آمار، زمینه گرفتاری نظام تصمیمگیری ملی به خطای نوع سوم را نیز فراهم میآورد. خطای نوع سوم به معنای آن است که اساساً سیاستگذار، در تعیین مسئله، دامنه و ابعاد آن نیز دچار خطا شود و بهاصطلاح در مسیر ارائه راهحل درست برای یک مسئله نادرست قرار گیرد. نقش حیاتی مقوله «سنجش و آمار» از صورتبندی مسئله تا
تحلیل گزینههای تصمیم، وجود دارد.
نظام آماری کشور، یکی از نقاط شروع راهبردی برای تحول است؛ جهت اقامه عدالت
اجتماعی، پله اول حرکت با چشمان باز است. نتایج نظرسنجی سال گذشته از نظام آماری ایران اما حکایت متفاوتی دارد؛ با این نظام آماری، قدمزنی در تاریکی دنبال خواهد شد.
✅ حسین سرآبادانی تفرشی
✅⬇️⬇️⬇️صفحه اینستاگرام:
@gerayeedalatinstagram.com/gerayeedalatکانال تلگرام:
t.center/gerayeedalat کانال بله:
ble.ir/gerayeedalatسایت:
Qevam.ir#آمار #شاخص #تحلیل_اجتماعی #روز_آمار_و_برنامه_ریزی