🌺 ولادتِ با سعادتِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام
🌺#قصیدهبیا به بزمِ حسینی و بشنو از عشّاق
به گوشِ هوش، نوای حجاز و شورِ عراق
بکن مشاهده ی شاهدانِ شهدِ سخن
بنوش مِی، ز کفِ ساقیان سیمین ساق
به یادِ مولدِ سبطِ دوّم، امامِ سوّم
فتاده غلغله از شش جهت، ز سَبع طباق1
فَلک ز ثابت و سیّار از برای نثار
نهد لَئالیِ منثوره را عَلَی الاَطباق2
بر اوجِ چرخ مناطق به تهنیت ناطق
بوَد معاینه جوزا 3، غلام بسته نِطاق4
سروده زهره به تبریکِ حضرت زهرا
چنان به نغمه، که شد مشتری ز طاقت، طاق
خطیبِ عالمِ ابداع داد، دادِ سماع
که لا یزال به رقص است، این بلند رواق
عطارد از پی انشای تهنیت رمزی
نگاشت بر صفحاتِ صحایفِ آفاق
ز ذوقِ باده ی وحدت به شکرِ این نعمت
تمامِ عالمیان را چو شکّر است مذاق
نمود طالعِ اسعد، به طلعتِ میمون
چو نورِ لم یزل، از مشرقِ ازل، اشراق
زدند کوسِ بشارت ز مُلک تا ملکوت
به یُمنِ حضرتِ شاهنشهِ عَلَی الاِطلاق
سلیلِ عقل، نخستین دلیلِ اهلِ یقین
دوم خلیفه ی جدّ و پدر، به استحقاق
ز وحدتِ احدیّث وجودِ او مشتقّ
جمالِ مبدأ کل را به منتهی، مشتاق
لطیفه ی دلِ والای معرفت زایش
صحیفه ی کرَم است و مکارمِ اخلاق
رموزِ نسخه ی وحدت ز ذاتِ او مفهوم
نکاتِ مصحفِ آیات را بوَد مصداق
جمالِ شاهدِ بزم «دنی'» و «او ادنی'»
فروغِ شمعِ حقیقت، مقامِ استغراق
به همّتِ نبوی، شاهباز، گاهِ عروج
به صولتِ علوی یکّه و تاز، گاهِ سِباق5
قضا ز منشی دیوان او گرفته قلم
قدَر ز طفلِ دبستانِ او برَد اوراق
مدارِ مُلکِ حقیقت، مدیرِ فُلکِ فَلک
محیطِ عشق و محبّت، مشوّق الاَشواق
ملیکِ مملکتِ بردباری و تسلیم
ولیّ عهد و وفا در قلمروِ میثاق
به چهره، فالقِ صبحِ هدایتِ ازلی
به تیغِ تیز، رئوسِ ضِلال را فَلّاق6
ز تیغِ سر فکنش «کُلُّ باطل زاهِق» 7
حق از بیانِ حقایق نشان او احقاق
ز فیضِ رحمت او زنده قابضُ الاَرواح
به خوانِ نعمت او بنده، قاسم الاَرزاق
ملایک از سرِ حیرت شواخص الاَبصار
مُلوک بر درِ دولت، نواکِسُ الاَعناق8
نیافت بر درِ او رفرفِ خیال9، مجال
بُراقِ عقل چو دیوانه در عِقال و وِثاق10
شها به طورِ تو «خرّ الکَلیم مَغشیاً»
به یک تجلّی و از یک عنایت تو، اِفاق11
تجلّی تو در آئینه ی وجود نمود
هزار نقشِ مخالف به چشمِ اهلِ وفاق
گلِ حدیقه ی معنی نه وصفِ صورت توست
نه نعتِ غُرّه ی غَرّاست، قرة الاحداق12
ظهورِ غیبِ مصون، سِرّ مطلقِ مکنون
بوَد ز وصف برون وَ البَیانُ لَیسَ یُطاق13
مرا چو نیست به نیلِ معانی تو رهی
سخن درست نباشد، بدین طریق و سیاق
همین بس است که خونِ تو را خداست، بها
از آنکه بهرِ عروسِ شهادت است، صِداق
جمالِ یار، تو را بود کعبه ی مقصود
منای عشقِ تو میدانِ جنگِ اهلِ شقاق
مقامِ قدس تو و خیلِ بندگانِ رهت
بُطونِ اودیه بود و ظهورِ خیل عِتاق14
ز اهل بیت تو بوَد، الوداع بانگِ سماع
شبِ وصالِ تو با دوست بود، روزِ فراق
بر اوجِ نیزه عروجِ تو از حضیضِ زمین
سَرِ تو سرّ پیمبر، سِنان نیزه براق.
مرحوم آیت الله شیخ محمّدحسین غروی
#مفتقر#کمپانی1: هفت آسمان
2: لئالی منثوره: گوهرهایی که نثارِ عروس می کنند، علی الاطباق : بر هفت طبقه ی آسمانها
3: جوزا : نامِ یکی از صورت های فلکی است، به برجِ سومِ فلکی نیز اطلاق میشود و چون صورتِ فلکی جوزا سه ستاره در میان دارد که به آن کمربند یا نطاق جوزا می گویند، ایشان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام را که سوّمین امام از دوازده امامِ بر حق است به سومین برج از دوازده برجِ فلکی تشبیه فرموده و ولادت و ولایتش را به کمربندِ جوزا.
4: صولت : سطوت، قهر، جسارت در حمله، سباق : مسابقه
5: فُلک: کشتی، فُلکِ فَلک : کشتی آفرینش، مشوق الاشواق : به اشتیاق آورنده ترین شوق آفرینان
6: رئوس ضلال : سرکردگانِ گمراهی، فلّاق : شکافنده
7: همه ی باطل ها نابود و سرنگون
8: شواخص الابصار : چشم ها را خیره کرده، نواکس الاعناق : گردن ها را خم کرده
9: رفرف : بساطِ گسترده، خیال را که همچون بساطی گسترده است به رفرف تشبیه کرده
10: عقال و وثاق : پابست، بند
11: خطاب به حضرت می فرماید: که ای کی پادشاها! موسای کلیم در طور به یک تجلیِ تو، بی هوش افتاده، و سپس با یک عنایت و نظرِ تو به هوش آمده.
12: قرة الاحداق : نورِ چشمِ همه ی چشم ها
13: از توصیف خارج است و بیان، یارای گفتنِ آن را نداردـ
14: خیل عتاق : اسبانِ برگزیده و ارزشمند؛ اودیه: جمع وادی، درّه ها
التماس دعای فرج
@ganjine5