#امام_حسن_مجتبی_ع#زینب_چو_حال_سخت_حسن_را_نظاره_کرددامان ز اشک و خون جگر پر ستاره کرد
آمد حسین و کرد چو از حال او سؤال
آن جا که کوزه بود به آن سو اشاره کرد
گفتند درد خود ز چه درمان نمیکنی
فرمود: مرگ را به چه بایست چاره کرد؟
میخواست روزه واکند از آب کوزه لیک
یارب چه آب بود که کار شراره کرد
پیدا بود که با جگر او چه کرده است
زهری که رخنه در جگر سنگ خاره کرد
دل رشحه رشحه داشت ز زخم زبان ولی
تزویر همسرش جگرش پاره پاره کرد
جعده به پاس مرحمت بیحساب او
در حق حضرتش ستم بیشماره کرد
باران تیر بر تن و تابوت او بریخت
تا آن زن سواره به مرکب اشاره کرد
در روضه بقیع چو شد دفن پیکرش
آن خاک پاک را همه دارالزّیاره کرد
یا مجتبی! به حال «
مؤید» نگاه کن
کز چشم دل به قبر غریبت نظاره کرد
#فارسی_مدح_و_مرثیه#مؤید