#حضرت_علی_اصغر_ولادت نوری است که از جلوه ی مهتاب رسیده است
شعری است که با صد غزل ناب رسیده است
طفلی است که از دامن احباب رسیده است
جشنی است که شش ماهه ی ارباب رسیده است
این طفل که بر دست پدر رفته به خواب است
شهزاده علی اصغر ارباب و رباب است
با عشق قرین است و ندارد که قرینه
او داده "سکینه" به رباب و به سکینه
آرامش قلبی است که آورده به سینه
این بار علی زاده شده بین مدینه
لالایی خوابش فقط آوای رقیه است
میلاد علی اصغر بابای رقیه است
ای تیغ نگاه تو چنان صیقلی اصغر
تو از دل دلبر چه دلی می بری اصغر
رفتی به ابالفضل عجب خوشگلی اصغر
یک بار رقـیــه که بگـویـد عـلــی اصغر-
-بابات کند ناز به خورشید و ستاره
انگار علی فاطمه را خوانده دوباره
مثـل پدرت نور تـمـامی بـشوی تو
ازکوثر این خانه چه جامی بشوی تو
مثل عمویت مرد بنامی بشوی تو
بعد از علی اکبر چه امامی بشوی تو
میگفت پدر با پسرش آرزویش را
تا دید سپیدی به زیر گلویش را
این طفل اگر چه به یقین ماهترین است
در هاشمیون از همه دلخواه ترین است
عمر علی اصغر ز چه کوتاهترین است؟
در قرب خدا از همه لـِـلـّـه ترین است
آهسته بگویید غمش را شب میلاد
ای کاش ببینند که اصغر شده داماد
اما همـه امــید پدر نقـش بر آب است
دل کَندنِ از مثل علی، سهم رباب است
عُمر پسرش لحظه به لحظه به شتاب است
هر چند ستاره است ولی مثل شهاب است
شش ماه دگر حرف رباب است و جدایی
این طـفـل قـرار اسـت شـود کربـُبـلایی
#عبدالزهرا_هاشمیان