@fanitabrizi1#کانال_اشعار_استاد_فانی_تبریزی #حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع ✍عاشقان مستند از صهباي عشق
نقد جان، بازند در سوداي عشق
در دل دلدادگان حسن يار
هست شوري وسعت درياي عشق
در سر شوريدگان حق پرست
هست تا روز جزا غوغاي عشق
چهرشان از جذبة نور الاه
سرخ گردد چون رخ شيدايي عشق
سر زپا نشناسد از شوق لقا
عاشق سرگشتة صحراي عشق
هو زنان از شوق مستي و جنون
سر به صحرا مينهد رسواي عشق
غافلان در فكر جاهند و مقام
بي خبر هستند از سوداي عشق
ديدة دل باز كن تا بنگري
در دل مستان حق غوغاي عشق
هست آري هر كه را شور و لا
سرخوش و مست است از ميناي عشق
خواهي گر تو بيش از اين اوصاف عشق
يا شناساي دل داناي عشق
گوش جان بگشاي تا شر ذمهاي
گويمت از مستي شيداي عشق
«
مسلم» آن شيداي ذات ذوالجلال
بود مست جام استغناي عشق
آنچنان مجذوب حسن يار بود
كه نبودش سر مگر در پاي عشق
كرده پند پير ميخواران به گوش
همچو دُر آويزه آن برناي عشق
ديده اندر كوفه راه وصل دوست
بسته چشم از هستي آن بنياي عشق
نائب فرزند ختم الأنبياء
خود بود در راه حق جوياي عشق
كو به كو در شهر غربت ميگذشت
تا مگر يابد ره احياي عشق
خار غم در مزرع دل مينشاند
بشكفاند تا مگر گلهاي عشق
او أنا الحق بر زبان و سر به دار
گوش كو؟ تا بشنود آواي عشق
كوفيان را نيست آري گوش هوش
تا كه پندي بشنوند از ناي هوش
ديد با آن ديد اشراقي خويش
ميرود يغما شود كالاي عشق
شعله بر جان زد ز بيداد زمان
عاشق مست ولا، شيداي عشق
با صبا گفت اي صبا با شه بگوي
تا نيايد، نيست اينجا جاي عشق
گو نيايد در ديار كينهها
سرور كون و مكان مولاي عشق
گو كه اينجا حيله و مكر و فريب
كار دونان گشته، اي داناي عشق
كوفيان پيمان خود بشكستهاند
گو نيا بر كوفه، اي گوياي عشق
جان و دل بادا فدايت خسروا
از دل و جان ميكنم افشاي عشق
مانده بيكس در ميان ناكسان
آن سفير آسمان پيماي عشق
آري آن سرگشتة عشق حسين(ع)
بود بيكس در غم مولاي عشق
در سرش شوق لقاي كبرياست
در لبش مولايَ يا مولاي عشق
ناگه از هر سو روان شد تير كين
همچو باران بر سر عنقاي عشق
سنگباران بلا را شد سپر
آن يگانه گوهر والاي عشق
پس نبردي كرد باخيل خسان
آن يل سرمست بي پرواي عشق
آن نبردي كه نديده آسمان
دور خود گرديده تا، ز ابناي عشق
آن نبردي كه همه افلاكيان
آفرين گفتند بر شيداي عشق
عاقبت با حيله و نيرنگ و جور
بسته گرديد آن يد بيضاي عشق
گفتم اي دل چيست جرمش؟ گفت هان!
كثرت حبّ علي(ع) مولاي عشق
رفت بر دارالعماره آن همام
تا كند اثبات حق رسواي عشق
نغمة توحيد بر لب زاشتياق
گو، كه موسي ميرود سيناي عشق
تا كند بر پا نماز عشق را
بست احرامي زجان، جوياي عشق
چار تكبيري بزد بر هر چه هست
سالك حق، وارث عظماي عشق
من ندانستم چه شد در پشتبام؟
آسمان لرزيد زان غوغاي عشق
گرچه آمد بر زمين از بام، ليك
رفت سوي آسمان عيساي عشق
سجدهاي در پاي يار خويش كرد
گشت خونين صورت و سيماي عشق
كرد فتحالبابِ عشق آن پاكباز
بهر آن هفتاد و دو شيداي عشق
«فانيا» گر عاشق دردي تو هم
❗لطفا با ذکر منبع فوروارد کنید
❗@fanitabrizi1