Смотреть в Telegram
آن روزها اصفهان __ به هوشنگ گلشیری __ روبروی چهلستون یک کتابفروشی بود حالا که آوازهای قدیمی را باد برده است . و باران آخر پاییز  سطرهای عاشقانه را از کتاب ها شسته معلوم نیست عابران با کدام کفش و عصا از کدام پیچ کوچه گذشته اند حالا همیشه آبهای راکد پیاده رو ، شتک می زنند روی عینکم آن روزها روبروی چهلستون ( روی زمزمه هامان ) یک سطر عاشقانه ی حافظ جوانه می زد گنجشک ها هجوم برای خوردن عطر سنبل الطیب می آوردند . روی چهلستون آن روزها نُقل بیدمشک و برگ سنبل الطیب می فروختند #اورنگ_خضرایی @forsatesabz
Telegram Center
Telegram Center
Канал