▪️پویش شخصیتی کمدینهای کلاسیک
▪️از هارولد لوید تا چاپلین و باسترکیتناز لحاظ پویش شخصیتی هارولد لوید از جمله معدود کمدینهایی بود که بین کمدینهای دیگر ثروتمند بود. شاید همین ثروتمندی او بوده که به مرور نامش را از صنعت سینما حذف کرد. گویی سطح کلاس و مراودات شغلیاش آنقدر بالا میرود که دیگر دغدغهاش سینما نمیماند - و نمیشود-. در برخی آثار او نیز نوعی رخوت شخصی و ارجحیت مسائل خصوصی به عمومی و مردمی - برخلاف چاپلین و لورل و هاردی - دیده میشود که به شناخت پویشِ شخصیتیِ کمدیِ او کمک میکند.
بعنوان نمونه کیتن و لوید هردو در آثارشان تنها بودند اما جنس تنهایی کیتن اگر ملهم از یک خلاقیت قوامیافته و برخاسته از زیستی سخت باشد که نشات گرفته از شرایط بغرنج تولید در ارتباطِ بیواسطه با طبیعت میبود؛ جنس تنهایی لوید دقیقا عکس آن بود. لوید از همان آغاز جزو ثروتمندان هالیوود به شمار میرفت و این ثروتمندیِ او، تنهاییِ شخصیت اصلی آثار اورا نیز تحتالشعاع قرار میداده است. تنهاییای نه همانند کیتن ملهم از خلاقیتی برخاسته از رنج، بل برخاسته از خلاقیتی مادی که ثمره زیست سرمایهداری و متمول اثر خویش است.
از این روست که مفاهیمی چون عشق و شهامت و ترس نیز در آثار کمدی کیتن و هارولد لوید، دو شاخه مختلف میشوند. کیتن شهامت برایش اسباب رسیدن به مقصد است و عشق، علت ادامه حیات و به جان خریدن تمام سختیها حتی به قیمت مرگِ خود (تا پای مرگ رفتن) است. اما برای لوید «منیت» شرط اول است. تحت هر شرایطی تیپ و ظاهر شخصیت باید حفظ شود تا در نهایت او به هدفش برسد. این خاصه تمام آثار او نیست بلکه از ویژگیهای کلیِ کلاسبالا بودن، قشر خاص بودنِ شخصیت کمیک اوست که کمدیاش را متمایز میکند. او از درگیری با مردم میترسد اما همیشه از آنان سرتر بوده و زهرش را با رندی سطحِ بالا و خلاقیتِ نیمه مرفهاش میریزد. کارکردگرایی برای لوید درکنار تقدیرگرایی قرار دارد. همین میشود که اهدافِ او سوای از دیگران مهم میشوند. اهدافی شخصی و نه جمعی.
یعنی حتی اگر این میان عدهای سرباز فدا شوند، و یا حتی اگر شهری به آتش کشیده شود، و یا حتی عدهای از طبقات پایین جامعه در قفس سگ گیر بیفتند و مشاغل و کارگران از کار خلع شوند، برای لوید مهم نیست. مهم لوید است و هدفش. چنین است که لوید خود را منهای جامعه تعریف میکند؛ اما کیتن نه - او خودرا همسو و جمع شده با جامعه (حال له یا علیهاش) تعریف میکند. از این رو نمیتواند به جامعهاش توهین کند. چون نه موضعی از بالا بلکه موضعی همسطح با مردم دارد.
چارلی چاپلین پویش دیگری دارد. او خودرا اساسا برخاسته از دل جامعه فقیر معرفی میکند - هرچند که در ناخودآگاهش چنین نیست -. و همین مساله باعث میشود که شجاعت و ترس او نیز متمایز شود. کیتن چون خودش را همسو و مماس با مردم میبیند، میترسد اما جنس ترسهایش ملموس، و معیارِ نترسیدنهایش علیه جمع شدن نیست، بل غلبه بر خویشتن است. او چون موضعی مماس و همسنگ و جمعشده با مردم دارد، نگران جایگاهش نیست و ابائی از ترسها و نترسیدنهایش ندارد. چاپلین اما از سویی هرچند ادعای سازش و دمسازی با فقرا را میکند؛ اما عملا نشان میدهد که گاه آنقدر مواضع و اهدافش شخصی میشوند که همه را با خاک یکسان میکند و پولدار و فقیر برایش مهم نیستند.
چاپلین برخلاف لوید سمپاتیاش با قشر فقیر و ندار بیشتر است. بااینکه در روش و منش دوست دارد بورژوا باشد و گاه شبیه سرمایهدارها رفتار میکند اما لوید بالذاته سرمایهدار است. این تناقض شخصیتی کمدیِ چاپلین در عمده آثارش (آثار نخستینِ او) مشهود است. گویی گاه حجم دفاع کردن و جنگیدن و درگیریهای او با دیگران (از فرط شخصی بودن مساله) بقدری زیاد میشود که فراموش میکند از منظر پایگاه اجتماعی، با دیگر فقیرها و بیخانمانها هیچ فرقی ندارد.
در آثار کیتن، توازنِ میان پایگاه اجتماعی، مقوله ترس و اهداف و انگیزههای شخصیت مشهود است اما در آثار چاپلين، شخصیت او به حدی انگیزهها و اهدافش را جدی میگیرد که غالبا یادش میرود کیست و از کجا آمده است. در نتیجه با اینکه او آه در بساط ندارد ولی جنس جنگیدن و مبارزهاش چنین به غلط و مغالطه مینمایاند که موضع و جایگاهش برایش مهم است - درحالیکه منطقا نباید چنین باشد.
همین، عیب بزرگِ اغلب آثار چاپلین است و باعث میشود بیشتر اوقات به اسم کمدی خودزنی کند. او همه را میزند، هیچ قید و حد و تعینی را نمیشناسد و مشخص نیست که چون دختر زیبایی را دیده میخواهد خودی به او نشان دهد و بوسهای از لبان او بگیرد یا چون واقعا عاشق شده چنین است. آیا واقعا عاشق شده یا نه این هم بهانهای رندانه است که بتواند به هرچیزی که میخواهد برسد. منتهی در برابر مردان با زور و در برابر زنان با بوسه.
📚| « کمدی کلاسیک؛ کمدی سرخوش »
✍️| نویسنده: آریاباقری
🌀|
@Perspective_7📽|
@FormandFilm