فاضل نظری

Канал
Логотип телеграм канала فاضل نظری
@fazelnazariiПродвигать
7,71 тыс.
подписчиков
📘 گریه‌های امپراتور ، ۱۳۸۲ 📙 اقلیت، ۱۳۸۵ 📕 آن‌ها، ۱۳۸۸ 📒 ضد، ۱۳۹۲ 📗 کتاب، ۱۳۹۵ 📓 اکنون، ۱۳۹۷ 📕 وجـود١۴۰١ @fazelnazarii_GP جهت انتشار آثار هنری مرتبط در کانال با آی‌دی ذیل در تماس باشید 👤 @afasoft | @afavoice 🤖 @fazelnazarii_bot
فاضل نظری pinned «نه چون اهل خطا بودیم رسوا ساختی ما را که از اول برای خاک دنیا ساختی ما را ملائک با نگاه یاس بر ما سجده می کردند ملائک راست میگفتند اما ساختی ما را که باور میکند با اینکه از آغاز می دیدی که منکر می شویم آخر خودت را ساختی ما را به ظاهر ماهیانی ناگزیر از تنگ…»
نه چون اهل خطا بودیم رسوا ساختی ما را
که از اول برای خاک دنیا ساختی ما را

ملائک با نگاه یاس بر ما سجده می کردند
ملائک راست میگفتند اما ساختی ما را

که باور میکند با اینکه از آغاز می دیدی
که منکر می شویم آخر خودت را ساختی ما را

به ظاهر ماهیانی ناگزیر از تنگ تقدیریم
تو خود بازیچه ی اهل تماشا ساختی ما را

به جای شکر گاهی صخره ها در گریه می گویند
چرا سیلی خور امواج دریا ساختی ما را ؟

دل آزردگانت را به دام آتش افکندی
به خاکستر نشاندی سوختی تا ساختی ما را!
.
#فاضل_نظری
#اقلیت
#اهل_تماشا
@fazelnazarii
فاضل نظری pinned «به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد که تو رفتی و دلم ثانیه ایی بند نشد لب تو میوه ی ممنوع، ولی لب هایم هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر هیچ کس! هیچ کس اینجا به تو مانند نشد هر کسی در دل من جای خودش را دارد جانشین تو در این…»
به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ایی بند نشد

لب تو میوه ی ممنوع، ولی لب هایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس! هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!
.
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
#خداحافظی

@fazelnazarii
فاضل نظری pinned «گر تو هم چون ما پریشان‌حال و تنهایی بیا جمع، جمع مردم تنهاست می‌آیی بیا ساغری از خون دل داریم و حسرت می‌خوریم گر در این میخانه هم‌پیمانۀ مایی بیا گریه چیزی از غم عاشق نمی‌کاهد ولی  گر بنا داری به اندوهت بیفزایی بیا مثل سنگی، رود را دامن گرفتم، رفت و…»
گر تو هم چون ما پریشان‌حال و تنهایی بیا
جمع، جمع مردم تنهاست می‌آیی بیا

ساغری از خون دل داریم و حسرت می‌خوریم
گر در این میخانه هم‌پیمانۀ مایی بیا

گریه چیزی از غم عاشق نمی‌کاهد ولی 
گر بنا داری به اندوهت بیفزایی بیا

مثل سنگی، رود را دامن گرفتم، رفت و گفت:
گر توانستی ز پایت بند بگشایی بیا

سایه‌ای افتاده بر دیوار، آیا این تویی
ای رسول مرگ! می‌دانم که اینجایی بیا

#فاضل_نظری
#وجود
#تنهایی_شلوغ
@fazelnazarii
فاضل نظری pinned «گفتی چرا به دشمن خود می سپارمت ؟! ای دل مرا ببخش! جوابی ندارمت ای دوست هرچه هست تویی، هرچه نیست من مغرور، من! که هستی خود می شمارمت بی «رنج» عشق، گنج توای چرخ روزگار چندان بها نداشت که طاقت بیارمت گر قلب من دمی بتپد جز به یاد دوست ای بار زندگی! به زمین…»
گفتی چرا به دشمن خود می سپارمت ؟!
ای دل مرا ببخش! جوابی ندارمت

ای دوست هرچه هست تویی، هرچه نیست من
مغرور، من! که هستی خود می شمارمت

بی «رنج» عشق، گنج توای چرخ روزگار
چندان بها نداشت که طاقت بیارمت

گر قلب من دمی بتپد جز به یاد دوست
ای بار زندگی! به زمین می گذارمت

اکنون که از بیان غم عشق عاجزم
می بوسمت به اشک و به بر می‌فشارمت

پروانه ها به پیلهٔ خود خونمی‌کنند
باشد توهم برو به خدا می سپارمت

#فاضل_نظری
#وجود
#روزگار
@fazelnazarii
فاضل نظری pinned «توان گفتن آن راز جاودانی نیست! تصوری هم از آن باغ ارغوانی نیست! پُر از هراس و امیدم، که هیچ حادثه ای شبیه آمدن عشق ناگهانی نیست ز دست عشق به جز خیر بر نمی آید وگرنه پاسخ دشنام، مهربانی نیست! درخت ها به من آموختند: فاصله ای میان عشق زمینی و آسمانی نیست …»
توان گفتن آن راز جاودانی نیست!
تصوری هم از آن باغ ارغوانی نیست!

پُر از هراس و امیدم، که هیچ حادثه ای
شبیه آمدن عشق ناگهانی نیست

ز دست عشق به جز خیر بر نمی آید
وگرنه پاسخ دشنام، مهربانی نیست!

درخت ها به من آموختند: فاصله ای
میان عشق زمینی و آسمانی نیست

به روی آینه ی پُر غبار من بنویس:
بدون عشق جهان جای زندگانی نیست
.

#فاضل_نظری
#اقلیت
#عشق
@fazelnazarii
فاضل نظری pinned «مستیم و نداریم غم سود و زیان را هر شب بفروشیم به جامی دو جهان را چون کوزهء سربستهء پنهان شده در خاک یک عمر ز ترس همه بستیم دهان را بگذار لبی بر لبم ای ساغر دلخون تا فاش کنم پیش تو اسرار نهان را مهمان توام چند صباحی دگر ای عمر! اینقدر میازار من سوخته‌جان…»
مستیم و نداریم غم سود و زیان را
هر شب بفروشیم به جامی دو جهان را

چون کوزهء سربستهء پنهان شده در خاک
یک عمر ز ترس همه بستیم دهان را

بگذار لبی بر لبم ای ساغر دلخون
تا فاش کنم پیش تو اسرار نهان را

مهمان توام چند صباحی دگر ای عمر!
اینقدر میازار من سوخته‌جان را

گر نیست به جز خون جگر مزد من از عشق
بر شانه چرا می‌کشم این بار گران را

تا من شوم آسوده و خشنود شود یار
با من بزن ای مرگ! به تیری دو نشان را

جای طلب بوسه وفا خواستی ای دل
دیدی که نه این را به تو دادند نه آن را

راضی به عذاب دگران نیستم اما
گر عادلی ای چرخ! فلک کن دگران را

#فاضل_نظری
#وجود
#چرخ_و_فلک

@fazelnazarii
فاضل نظری pinned «چه جای شِکوه اگر زخم آتشین خوردم که هر چه بود ز مارِ در آستین خوردم فقط به خیزش فواره ها نظر کردم فرود آب ندیدم! فریب از این خوردم مرا نه دشمن شیطانی ام به خاک افکند که تیر وسوسه از یارِ در کمین خوردم ز من مخواه کنون با یقین کنم توبه من از بهشت مگر میوه…»
چه جای شِکوه اگر زخم آتشین خوردم
که هر چه بود ز مارِ در آستین خوردم

فقط به خیزش فواره ها نظر کردم
فرود آب ندیدم! فریب از این خوردم

مرا نه دشمن شیطانی ام به خاک افکند
که تیر وسوسه از یارِ در کمین خوردم

ز من مخواه کنون با یقین کنم توبه
من از بهشت مگر میوه با یقین خوردم!

قفس گشودی ام و «اختیار» بخشیدی
همین که از قفست پر زدم، زمین خوردم

#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
#فواره_های_فرود
@fazelnazarii
فاضل نظری pinned «بر سر سجاده می افتاد چشمم تا به می شیشه می با دهان باز می پرسید: کی؟ کاش از اول بر در میخانه می‌خواندم نماز حیف از آن عمری که شد در گوشهٔ محراب طی نالهٔ جانسوز من بود آنچه می آمد به گوش آه من بود آنچه یکدم زیر لب می‌خواند نی کاش با ساقی حسابم پاک می شد،…»
بر سر سجاده می افتاد چشمم تا به می
شیشه می با دهان باز می پرسید: کی؟

کاش از اول بر در میخانه می‌خواندم نماز
حیف از آن عمری که شد در گوشهٔ محراب طی

نالهٔ جانسوز من بود آنچه می آمد به گوش
آه من بود آنچه یکدم زیر لب می‌خواند نی

کاش با ساقی حسابم پاک می شد، سال‌هاست
او به من جامی بدهکار است و من جانی به وی

من خطایی کمتر از بخشایشت دارم، ببخش
با توام ای یار! ای غمخوار! ای «بسیار ای»!

#فاضل_نظری
#وجود
@fazelnazarii
فاضل نظری pinned «من و جام می ‌و معشوق، الباقی اضافات است اگر هستی که بسم‌الله، در تاخیر آفات است مرا محتاج رحم این و آن کردی ملالی نیست تو هم محتاج خواهی شد جهان دار مکافات است ز من اقرار با اجبار می‌گیرند باور کن شکایت‌های من از عشق از این دست اعترافات است میان خضر و موسی…»
من و جام می ‌و معشوق، الباقی اضافات است
اگر هستی که بسم‌الله، در تاخیر آفات است

مرا محتاج رحم این و آن کردی ملالی نیست
تو هم محتاج خواهی شد جهان دار مکافات است

ز من اقرار با اجبار می‌گیرند باور کن
شکایت‌های من از عشق از این دست اعترافات است

میان خضر و موسی چون فراق افتاد، فهمیدم
که گاهی واقعیت با حقیقت در منافات است

اگر در اصل دین حب است و حب در اصل دین، بی‌شک
به جز دلدادگی هر مذهبی مشتی خرافات است
.
#فاضل_نظری
#اکنون
#توحید
@fazelnazarii
فاضل نظری pinned «به هر دل بَستَنَم عُمری پشیمانی بدهکارم نباید دل به هر کَس بَست! اما دوستَت دارم! پُر از شور و شَعَف با سَر به سویت می‌دَوَم چون رود... تو دریا باش تا خود را به آغوش تو بسپارم! دل‌آزار است یا دل‍خواه! ماییم و همین یک دل... بِبَر یا بازگردان من به هر صورت…»
به هر دل بَستَنَم عُمری پشیمانی بدهکارم
نباید دل به هر کَس بَست! اما دوستَت دارم!

پُر از شور و شَعَف با سَر به سویت می‌دَوَم چون رود...
تو دریا باش تا خود را به آغوش تو بسپارم!

دل‌آزار است یا دل‍خواه! ماییم و همین یک دل...
بِبَر یا بازگردان من به هر صورت وفادارم!

ملامت می‌کنندم دوستان در عشق و حق دارند
تو بیزار از منی اما مگر من دست بردارم؟

تو خواب روزهای روشن خود را ببین ای دوست
شَبَت‌خوش گرچه امشب نیز من تا صبح بیدارم
.
#فاضل_نظری
#اکنون
#خواب
@fazelnazarii
Telegram Center
Telegram Center
Канал