Смотреть в Telegram
بهار: هر صبح، قارقار کلاغ و... [بهار چیست؟] من بی کلید توی اتاق و... [بهار چیست؟] با برگه‌های خیس طلاق و... [بهار چیست؟] «خوش‌تر ز عیش و صحبت باغ و بهار چیست؟ ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست؟» افتاده بود زندگی‌اش خیس روی بند هی فال می‌گرفت پس از گریه‌ی بلند هر صبح، توی دستش لیوان آب‌قند «مستور و مست هر دو چو از یک قبیله‌اند ما دل به عشوه‌ی که دهیم؟! اختیار چیست؟!» - من خوابم این ملافه رو از روم برندار! نیستی و پا نمی‌شم از این... [قار قار قار] گوشامو قفل کردم و... تا آخر بهار «هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار کس را وقوف نیست که انجام کار چیست!» یک آسمانِ ابری و افتاده پرده روش از پشت پرده زمزمه‌ای می‌رسد به گوش پروازِ یک پرنده‌ی دائم سیاه‌پوش «راز درونِ پرده چه داند فلک، خموش! ای مدّعی نزاع تو با پرده‌دار چیست؟» تابستان: - اینجا یه عکسه از من و اون توی باغِ... [هیسس!] روی درختِ پشت سرش یه کلاغه! [هیسس!] پاییز: «پیوند عمر بسته به مویی‌ست، هوش دار!» پاییز می‌رسد، همه‌چی می‌رود کنار... زمستان: - موهام سیاهه، امّا زمستونه توو سرم یک چیزی داره توی گلوم می‌کنه ورم از هم جدا شدیم ولی دوستش دارم! «معنی آب زندگی و روضه‌ی ارم جز طرف جویبار و می خوشگوار چیست؟!» فاطمه اختصاری * ابیاتی از غزل حافظ در شعر استفاده شده است. @fateme_ekhtesari
Telegram Center
Telegram Center
Канал