#مادرانه#کودکان_ما_و_آموزش_مذهبی دفتر جدیدش با طرح گروه BTS رو با خوشحالی آورد نشونم داد و اسم تکتک خوانندههاشو برام گفت، بعدش با کلی ذوق گذاشتش توی کیفش و تو آخرین برگههای دفتر BLACK PINK مشقاشو نوشت.
چند روزیه حسابی سرگرم کتاب پرسشهای دخترانه شده و هر جایی میخوایم بریم با خودش میاره تا برای دخترای فامیل و دوستاش بخونه؛ حتی با خودش مدرسه هم میبره تا زنگ تفریح با دوستاش بخونن. به قول خودش ما دغدغمون همش شده پیروئید (منظورش همون پریوده).
هر چی رو تو کتاب میخونه میاد برا من و پدرش توضیح میده. اینکه برای موهای زائدش باید چیکار کنه یا چه سوتینی ببنده یا اینکه اگه تو کیفش پد داشته باشه از پیروئید شدن تو مدرسه نمیترسه و .... حتی وظیفهی خودش میدونه که به مادربزرگهاش هم دغدغههاشو اعلام کنه و من وقتی به چهرهی معذب و متعجب اونا نگاه میکنم خندم میگیره.
چند وقت پیش دغدغهی جشن تکلیف مدرسه رو داشت که میخواست کنار دوستاش باشه. مادرها تو گروه عکس چادرهای سفید و صورتی رو میفرستادند و در مورد طرح چادرا باهم صحبت میکردند. سه چهار نفری هم گفتن که نمیخوان شرکت کنن. بعضیها هم میگفتن باید بچهها تجربه کنن و خودشون انتخاب کنن: تجربه و انتخاب !!!!
از خیلی ها اینو شنیده بودم این مدت. مگه چندتا گزینه روبرومون هست که بخواهیم تجربه کنیم و از بینشون انتخاب کنیم. برای دخترم فقط وقت گذروندن با دوستاش مهم بود. خیلی هم مهم بود! بهش گفتم: "میفهممت که چقدر برات مهمه که اون روز کنار دوستات باشی. از طرفی میدونم که چقدر آزادیت برات مهمه و همیشه دوس داری حرفت رو راحت بزنی و آزاد باشی. همیشه دوست داری فکراتو راحت به زبون بیاری و از دغدغههات بگی. اما جشنی که میخواهی شرکت کنی مثل شهربازی قصه پینوکیو میمونه. قراره به خاطر خوشحالی چند ساعته توی اون جشن به تفکری که زن رو مال مرد میدونه بله بگی و همینطور که بزرگتر میشی متوجه میشی چه کلاهی با یه جشن سرت گذاشتن."
- "اونایی که جشن میرن و میگن برامون مهم نیست چی؟"
- "اگه این دنیا بازار باشه تو دنبال چی هستی؟ آزادیت؟ حق و حقوقت؟ استقلال فکریت؟ آزادی بیانت؟ قدرتت؟ حق تفریحت به عنوان یه شهروند؟ ( ما در مورد این کلمات خیلی باهم صحبت میکنیم و نگران گیج شدنش نبودم)؛ یادته هفت سالت بود تو پیست اسکیت گفتن باید یه چیزی ببندی موهات معلوم نشه؟ روزای گرم که توی مدرسه مانتو و مقنعه کلافت میکنه و همیشه شکایت میکنی خاطرت هست؟ "
- "آره معلومه که یادمه، هنوزم مقنعم حواسمو پرت میکنه، هی کج و کوله میشه رو سرم"
- "خب الان تصمیت چیه؟ میخوای چیکار کنی؟"
- "مامان
#زن_زندگی_آزادی دیگه!
من تو جشن شرکت نمیکنم.
آزادیام رو نمیفروشم؛
اونوقت سخت میتونم دوباره بخرمش و به دستش بیارم،
به دوستامم میگم.
حالا بیا بریم مغازه بازی، خیلی وقته مشتریم نشدی ازم جنس نخریدیا"
😊#هانیه#جنبش_فرزندان_ایران #زن_زندگی_آزادی__مرد_میهن_آبادی#ایران_را_دوباره_خواهیم_ساخت