صداوسیمای جمهوری اسلامی یا آنگونه که خود دوست دارد خوانده شود «رسانه ملی» روزهای عجیبی را میگذراند. نه ازآنجهت که مهمترین چهرهها قید همکاری با آن را زدهاند و نه ازآنجهت که مردم سمتوسوی نگاهشان را از شبکههای آن برگرفته و جذب رسانههایی دیگر شدند، بلکه ازآنرو که این رسانه بزرگ جثه و کوچکمغز بیش از گذشته به «دروغ» متوسل شده است. سخنان معاونت سیاسی خود درباره سوریه را در دهان رونالدو فوتبالیست مشهور جهان میگذارد و مردی را از خیابانهای آبادان پیدا میکند از او میخواهد که در دروغگوییاش شریک باشد و بگوید که تازه از زیر آوار بیرون آمده است. این رسانه فربه اگرچه در دو دهه اخیر کم دروغ نگفته، اما این روزها مرزهای دروغگویی را جابهجا کرده است. روایتی از ناکارآمدی و دروغگویی این رسانه در ادامه میآید: ما متولدین دهه شصت عمرمان به روزگاری که چهرهها و ستارههای پیش از انقلاب در تلویزیون ملی ایران حضور داشتند قد نمیدهد اما خوب یادمان هست دورانی را که نامهای بلندی همچون مرضیه برومند، ایرج طهماسب، حمید جبلی، فاطمه معتمدآریا، بعدترها رضا عطاران، پرویز پرستویی و در همین اواخر عادل فردسیپور در رسانه ملی برنامههای پربینندهای تولید میکردند و بهاصطلاح کارهایی میساختند کوچهخلوتکن! تارومار کردن چهرههای نامدار و سرد کردن درونشان برای ماندن و تولید برنامههایی نظیر گذشته در صداوسیما از کدام نقطه آغاز شد البته چندان مهم نیست. آنچه اهمیت دارد این است که رسانه ملی از جایی به بعد تصمیم گرفت به مقابله با چهرهسازی و البته چهرههایی که خودش ساخته بود، بپردازد و هر کسی در هر عرصهای به نامی شناختهشده بدل شد، در اصطلاح نوکش را بچیند.