🔴 اوین، رو در رو
زندان اوین
نگارنده: اوین نیکخواه
برای پدرم مسعود نیکخواه
این بار به آینه که نه، به سلولهایی که روزنه نفس هایم را گرفتهاند، می نگرم.
در آن انفرادی لعنتی
زندان اوین معلمانی مبارزه و ایستادگی را زندگی می کنند که جرمشان تکلم تکلیف و تجسم تصویر است.
تجسم تصویری از نابودی نابرابری های آموزش.
از برچیده شدن آموزش پولی و کالایی شدن آن تا گفتن محکم: نه به خصوصی سازی آموزش.
پدر عزیزم، رویای تو رهایی از درد و رنج فراگیری بود که جامعه را زیر آوار فقر تا به گلوگاه در باتلاق اختلاف طبقاتی فرو برده بود.
در این فضای اختناق و سرکوب ،و آنگاه که تو را به بند کشیدند،
همهی ما نیز کنار معلمان و کارگران اتحاد را لباس باشکوهی پوشاندیم تا پوشالی ها را به قعر رسانیم، تا با توجه به جایگاه و وظیفه طبقاتیمان، سهم خود را ادا کرده باشیم و شرافت را که از تو و رفقایت آموختیم، زیسته باشیم.
تا از یاد نبریم رهایی ما و کارگران جدا از هم
نیست، و منافع و سرنوشت مشترکی داریم.
من اینجا ایستاده ام...
درست روبروی
زندان اوین...
پشت این سلول های سرد غرق تفکر شدهام.
غرق یک زبان سرخ،غرق قلمی که بذر شده روی خاک های نمور که روزی از ارغوان شکوفه دهد.
رو به اوین ایستاده ام و حصارهای
زندان شاعرانه برایم از تو می گویند، اما هیچ چیزی شاعرانه
نیست.
درد و رنج و فقر و سرکوب و شکنجه،کجایش شاعرانه است؟
از تویی که حالا به
جای اوین(دخترت)، میلههای
زندان اوین را در آغوشت گرفتهای.
من اینجا ایستاده ام برای تو...
برای تویی که حالا سنگینی هر قافیه از شعر رهایی را ایستادگی می کنی.
من اینجا ایستاده ام درست رو به روی اوین و با فریادی بلند که به گوش همه برسد میگویم:
منم عاشق "نقش ماهی سیاه کوچولو" بودن، ماییم عاشق پیمودن دریاهای جدید و راه صمد را پیمودن.
من رو به اوین و تو در بند اوین، مبارزه را برای دنیایی بهتر ادامه میدهیم؛
که مبارزه،درمان دردهاست.
#مسعود_نیکخواه #جای_معلم_زندان_نیست#مادران_خشمگین @faryaderahaie