🌠 #نهایت_شب...
▪️شعری از دکتر دانشی (جراح مغز و اعصاب که همسر و فرزندانش را در سانحه سقوط هواپیمای تهران یاسوج از دست داد) در وصف همسر و فرزندانش:
«دنا اولادِ خویشتن را
به قربانگاه فراخوانده
عجب مهمانیِ شومی!
دنا...! دانی که را امروز
به قربانگه فرا خواندی؟
دنا...! میراثِ این استان
درونِ آن طیاره مستقر باشند؛
میدانی؟
دنا...! دهها مهندس، دکتر و عالم
در این پرواز میباشند
حالیات هست؟
دنا...!
#بابا بهدستِ
#ایلیابسپرده
#طاها را
پسر را پیشِ بابا قصد داری،
خُرد کنی آیا؟
دنا طاها!
دنا طاها به امیدی
که اندر زادگاهش
جشنِ میلادش بگیرد
گویییا راهی شده یاسوج
نمیرانیش؟
نگاهی کن به آن چشمانِ معصوم،
وانگهی گر طاقتش داشتی،
نشد شرمت بمیرانش!!
دنا مـادر!
دنا مادر کنارِ هر دو فرزندش
نشسته آبرو دارد!
دنا...!
#نرگسدنا نرگس اگر چـه
فصل، فصلِ نرگس است؛
لیکن، که یک نرگس در آن بالاست
و او هم مادرِ طاهاست
نسوزانش
دنا بهر خدا سر خم نما تا این
مسافر بگذرد برتو
نمادِ سربلندی!
جان تو یکبار
فقط یکبار
سرت را لحظهای پایین بگیر
بگذار این مهمانها
سالم به مهمانیِ باباشان بیایند
جانِ تو یکبار، یک لحظه...
دنا بابای این دو
نزدِ این مردم شرف دارد،
حیا دارد،
به مانند من و آن دیگری
راحت نمیگرید
تو میخواهی
که اشک از دیدهی ایشان
برون آری؟
هزاران دیدهی اشکی به دستش
اشک شوق ریخته!
هزاران دردِ بیدرمان
زِ جانِ مردمِ استان برون کرده!
تو گر قدرش نمیدانی
زِ مردم پُرس و جو فرما
زِ محرومان، زِ محتاجان، زِ بیماران
دمِ عیدی که پارسال ریخت تعطیلات خود را در پی آنها
زِ هرکس دوست میداری، بپرس
هادی، چه جانهایی دوباره
در مسیرِ زندگانی باز گردانده؟
دنا رحمت چه شد؟
قولت کجا رفت؟
دنا از چه به چشمانِ عزیزانم
تو خون آوردهای امروز؟
دنا امشب عزیزانم
همه مهمانِ تو هستند
خجالت بایدت
ای کوهِ مغرور و پُر از فتنه
خجالت بایدت، زیرا
که امشب کودکم طاها
به روی بالشی از برف
به روی سینهی مادر
درون درهات خفته
خجالت بایدت، زیرا
سر مهمانهایت جملگی بشکسته
خونین است
دلِ بابای طاها و
هزاران مردِ
#ساداتیزِ تو چرکینِ چرکین است
دنا امشب
چونان شبهای دیگر میرود
اما
بدان ایلی بزرگ
مانند
#سادات تا قیامت
از تو رنجیده است
بدان طـاهایِ این ایل
کودکِ معصوم
تو را هرگز
نمیبخشد...»
#فریننیوز 🍁«۲۱۱ روز مانده به
#پاییز ۹۷»
🍁https://t.me/joinchat/AAAAADy_6ehyd92quOfmFw