فرین‌آنلاین

#ازدواج_اجباری
Канал
Логотип телеграм канала فرین‌آنلاین
@farinonlineПродвигать
458
подписчиков
32,4 тыс.
фото
2 тыс.
видео
16,7 тыс.
ссылок
خبری دِه به من ای باد که جانان چون است...
🔴 تلاش #مادر برای نجات #دختر ۱۲ ساله از #ازدواج_اجباری...❗️

#فرین‌نیوز
🆔 @farinnews

🔸زندگی زهره ۱۲ ساله، داستان تلاش یک دختر نوجوان برای رسیدن به خواسته‌هایش نیست؛ داستان دختری است که فقط می‌خواهد زندگی کند. زندگی او یک تراژدی به قدمت ۱۲ سال است.

🔸مادرش که حالا دخترش را ناتوان و پژمرده گوشه‌ی اتاق می‌بیند، برای نجات زهره از زندگی سختی که در انتظارش است می‌جنگد و از قوه قضاییه برای نجات دخترش کمک می‌خواهد. این زن به دادگاه شکایت کرده و گفته برادرشوهرش قصد دارد فرزند او را به‌زور به خانه‌ی شوهر بفرستد.

🔸او می‌گوید: «مدتی قبل عموی زهره گفت وقت شوهرکردن زهره است. گفتم دخترم نمی‌خواهد شوهر کند، گفت به تو ربطی ندارد و صلاح زهره را من تشخیص می‌دهم. زهره به عمویش گفت من دارم درس می‌خوانم، من نمی‌خواهم شوهر کنم. عمویش عصبانی شد و او را کتک زد. من دخترم را از دست عمویش گرفتم، اما او تصمیمش را برای شوهردادن زهره گرفته بود. تلاش کرد زهره را ببرد، من اجازه ندادم، بعد از چندساعت دخترعمو، پسرعمو و عمه‌های زهره آمدند. آن‌ها من و زهره را کتک زدند و بعد زهره را با خودشان بردند، من دیگر نمی‌دانم آن‌شب چه اتفاقی افتاد. صبح جاری‌ام به سراغم آمد و گفت زهره بیدار نمی‌شود. من سراسیمه به خانه برادرشوهرم رفتم و دیدم دخترم تنش یخ‌کرده، بی‌جان افتاده و نمی‌تواند تکان بخورد».

🔸دوربی‌بی می‌گوید: «زهرا، دختر دیگرم را هم دوسال پیش عمویش به ‌زور کتک شوهر داد. او را به‌زور به پسری دادند که از اقوام ماست، شوهرش را دوست ندارد، یک لقمه نان هم ندارند بخورند. دخترم و شوهرش هردو کارگری می‌کنند. دختر ۱۴ ساله‌ی من را هر روز سر زمین می‌برند تا کار کند.

🔸شوهر دوربی‌بی، ۳ سال قبل فوت شده است. او در یک درگیری با مأموران کشته شده است. آن مرد زندگی‌اش را با یک میلیون تومان معامله کرده است.

🔸دوربی‌بی می‌گوید: «شوهرم را هم برادرشوهرم بدبخت کرد. ما فقیر بودیم. برادرشوهرم به شوهرم گفت بیا این مواد را به کرمان ببر، یک میلیون تومان به تو می‌دهند. یک میلیون تومان برای ما پول خیلی زیادی بود».

🔸شوهرم گفت اگر این کار را بکنم، از
بدبختی نجات پیدا می‌کنیم. مواد را برداشت که به کرمان ببرد، در راه با مأموران که متوجه شده بودند درگیر شده بود و او را با گلوله کشتند. شوهرم را دفن کردیم، بعد که پیگیر کارش شدیم، گفتند او دشمن دولت است، تیراندازی کرده و مأمور هم به درستی او را زده است. من حتا پیگیر یک میلیون تومانی شدم که قرار بود قاچاقچی‌ها به شوهرم بدهند، اما آن‌را هم ندادند.

🔸برادرشوهرم گفت پولی در میان نیست. آن زمان زینب شیرخواره بود و زهرا سه سالش بود، آن‌ها بی‌پدر بزرگ شدند. من همه‌ی زندگی‌ام را برای دخترانم گذاشتم، خودم کارگری می‌کنم تا شکم بچه‌هایم را سیر کنم، اما برادرشوهرم می‌خواهد آن‌ها را شوهر بدهد و شورا هم سمت او را گرفته و به من می‌گوید در کار عموی‌شان دخالت نکنم، حالا هم این‌طور دخترانم را بدبخت می‌کند. ما خیلی‌وقت‌ها حتا غذای درست نداریم که بخوریم.

🔸دوربی‌بی به دادگاه نیز شکایت کرده و درخواست کمک دارد. او می‌گوید: «من به دادگاه شکایت کردم، شماره پرونده هم دارم، ولی به کارم رسیدگی نشده است. برادرشوهرم هم گفته زهره را شوهر می‌دهد. آن پسر ۱۳ سال از دختر من بزرگ‌تر است، دخترم هنوز بچه است، آن مرد را دوست ندارد.

https://t.me/joinchat/AAAAADy_6ehyd92quOfmFw