فرهنگ و مطالعات پایداری لرستان

#جهاد
Канал
Логотип телеграм канала فرهنگ و مطالعات پایداری لرستان
@farhang_paydariПродвигать
76
подписчиков
103
фото
93
видео
196
ссылок
فرهنگ و مطالعات پایداری لرستان دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری انقلاب اسلامی __________________ 🔰 ارتباط با ادمین: @farhang_paydari1 . اینستاگرام: instagram.com/farhang_paydari . آپارات: aparat.com/farhang_paydari .
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 ببینید| رهبر معظم انقلاب اسلامی:

این‌ها افتخارات ملّی است، به معنای واقعی کلمه این‌ها افتخارات است و جلوه‌هایی از #فرهنگ اسلامی و انقلابی را هم نشان داد؛ این رزمایش عمومی‌ای که در بخشهای مختلف انجام گرفت، [این کارها] در بسیاری از موارد به معنای واقعی کلمه یک کار اسلامی و خدایی بود، این افتخارات باید ثبت بشود، باید بماند.
حسّ بسیاری از فعّالان این جبهه‌ی وسیع، همان حسّ دوران #دفاع_مقدس بود؛ یعنی کسانی که این‌ها را از نزدیک دیده‌اند، می‌گویند که رایحه‌ی خوش خدمات و پشتیبانی‌ها در دوران دفاع مقدّس را در اینجا هم حس کردند.  من حالا این را می‌خواهم عرض بکنم -که این هم یک مطالبه‌ی جدّی و یک آرزو است، ان‌شاءالله این آرزو برآورده بشود- کاش کسانی بتوانند مثل #شهید_آوینی این #جهاد عظیم و عمومی را #روایت کنند؛ همچنان ‌که شهید آوینی با آن بیان شیرین و زیبا و اثرگذارِ خودش توانست جزئیّات جبهه را برای ما روایت بکند و آن را ماندگار بکند. کاش کسانی بتوانند این کار را بکنند؛ هم در گفتار و هم در نوشتار و هم در کارهای هنری و نمایش‌ها و پدیده‌های هنری.
(بیانات، ۹۹/۲/۲۱)



#امام_خامنه_ای
#جنگ_روایت_ها

🆔 @farhang_paydari
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 ببینید| رهبر معظم انقلاب اسلامی:

این‌ها افتخارات ملّی است، به معنای واقعی کلمه این‌ها افتخارات است و جلوه‌هایی از #فرهنگ اسلامی و انقلابی را هم نشان داد؛ این رزمایش عمومی‌ای که در بخشهای مختلف انجام گرفت، [این کارها] در بسیاری از موارد به معنای واقعی کلمه یک کار اسلامی و خدایی بود، این افتخارات باید ثبت بشود، باید بماند.
حسّ بسیاری از فعّالان این جبهه‌ی وسیع، همان حسّ دوران #دفاع_مقدس بود؛ یعنی کسانی که این‌ها را از نزدیک دیده‌اند، می‌گویند که رایحه‌ی خوش خدمات و پشتیبانی‌ها در دوران دفاع مقدّس را در اینجا هم حس کردند.  من حالا این را می‌خواهم عرض بکنم -که این هم یک مطالبه‌ی جدّی و یک آرزو است، ان‌شاءالله این آرزو برآورده بشود- کاش کسانی بتوانند مثل #شهید_آوینی این #جهاد عظیم و عمومی را #روایت کنند؛ همچنان ‌که شهید آوینی با آن بیان شیرین و زیبا و اثرگذارِ خودش توانست جزئیّات جبهه را برای ما روایت بکند و آن را ماندگار بکند. کاش کسانی بتوانند این کار را بکنند؛ هم در گفتار و هم در نوشتار و هم در کارهای هنری و نمایش‌ها و پدیده‌های هنری.
(بیانات، ۹۹/۲/۲۱)



#امام_خامنه_ای
#جنگ_روایت_ها

🆔 @farhang_paydari
🔺 خاطرات کرونایی 🔺

🔰 نسل چهارم انقلاب؛ به روایت داوود پیرنداخ


ایستادم و از دور نگاه کردم. هشت یا نه نفر #نوجوان کنار خیابان ایستاده بودند. همه هم یک‌‌جور لباس پوشیده بودند. لباس‌های خاکی‌رنگ، سربندهای سرخ و پلاک‌های طلائی‌رنگ با حلقه‌ای سرخ در وسطش که روی سینه‌هاشان افتاده بود و از دور برق می‌زد. بیشتر به هنگامه‌ی اعزام نیروها در دفاع مقدس شبیه بود!
به رسم رزمندگان در یک ستون ایستاده بودند و سربند می‌بستند. جلوتر رفتم. چند بنر از ایستگاه اتوبوس آویزان بود.
ایستگاه ضدعفونی وسایل نقلیه
خادمین شهدا استان لرستان
دو بنر هم بود از تصاویر شهدای استان.
نزدیک شدم و سلام دادم. مسئول گروه یک طلبه جوان بود به نام علی. جوانی آرام و متین.
گفتم: «کار برای خدا که این‌ همه بنر زدن نمی‌خواد.»
گفت: «بله، این بنرها رو هم برای این‌که یاد #شهدا زنده بمونه، زدیم.»
بچه‌های خادم الشهدا بودند.
گفت: «امسال بخاطر کرونا راهیان نور تعطیل شد. خواستیم از قافله جا نمونیم.»
با این حرفش به یاد آن بچه‌هایی افتادم که هرطور شده خودشان را به جبهه‌های جنگ می‌رساندند تا مبادا از قافله جا بمانند.
ماشین‌ها را به کنار خیابان هدایت و بعد ضدعفونی می‌کردند‌.
یکی از خادم‌ها توجه‌ام را جلب کرد. یک سمپاش خیلی کوچک دستش بود. تعجب کردم که با وجود این سم‌پاش‌های بزرگ چه احتیاجی به این سم‌پاش کوچک هست؟!
علتش را پرسیدم، جوابش برایم جالب بود.
گفت: «من گلاب می‌پاشم توی ماشین‌ها که بوی مواد ضدعفونی مردم رو اذیت نکنه.»

دیگر آفتاب داشت غروب می‌کرد و من تازه فهمیدم چند ساعت کنار این بچه‌ها بوده‌ام و صفا و سادگی‌شان گذر زمان را برایم بی‌معنی کرده بود.
همان حس و حالی که بین رزمنده‌ها می‌شد دید، بین خادمین‌الشهدا هم وجود داشت.
دلم نمی‌آمد از این بچه‌ها جدا شوم، اما باید می‌رفتم.
راه افتادم و رفتم و تمام طول مسیر تا خانه به این فکر کردم که #انقلاب حضرت #روح‌الله چه کرده. بچه‌های پانزده و شانزده ساله به چه درک و شناختی رسیده‌اند و این‌که بچه‌های نسل چهارم #انقلاب چقدر خوب پای کار مردم ایستاده‌اند!


#خاطرات_کرونایی
#داوود_پیرنداخ
#خرم_آباد
#جهادگران_سلامت
#کرونا_را_شکست_میدهیم
#جهاد

🆔 @farhang_paydari
🔺 خاطرات کرونایی 🔺

🔸 شب‌های مجاهدت؛ به روایت داوود پیرنداخ


سوار موتور شده‌ام. می‌خواهم بروم توی شهر دوری بزنم. ساعت تازه از نیمه شب گذشته. شهر آرامِ آرام رو به خاموشی می‌رود. دیگر از شلوغی و هیاهوی ماشین‌ها خبری نیست. به پاتوق یکی از گروه‌های جهادی می‌رسم. برخلاف ظاهر شهر که آرام و ساکت شده، اینجا پر از جنب و جوش و رفت و آمد است. مسئول گروه دارد سرتیم‌ها را توجیه می‌کند. آدم یاد شب‌های عملیات می‌افتد!
آخرین هماهنگی‌ فرمانده با نیروها انجام می‌گیرد.
محورهای عملیاتی مشخص و تقسیم‌بندی‌ها هم انجام می‌شود. سرتیم‌ها می‌روند کنار گروه‌های خودشان.
تیم‌ها غالبا پنج تا هشت نفره هستند. ترکیب گروه‌ها جالب و دیدنی است. مثل دوران جنگ...
دانشجو، طلبه، دانش‌آموز، مغازه‌دار، جوان، نوجوان و...
سرتیم‌ها شروع می‌کنند به صحبت با نیروها. بچه‌ها هم دارند وسایلشان را چک می‌کنند.
لباس، ماسک‌، دستکش، دستگاه‌های سمپاش و...
یکی از گروه‌هایی که می‌بینم یک جمع پنج نفره هستند. دو نفر لباس کامل محافظتی و سه نفر بادگیر پوشیده‌اند. دارند مخزن‌هایی که همراهشان است را پر می‌کنند.
گروه‌ها می‌روند و پخش می‌شوند. وقتی راه می‌افتند انگار رمز عملیات از قرارگاه اعلام شده!
همین‌جور توی خیابان‌های شهر می‌چرخیدم. دیگر نزدیک سحر است که رسیده‌ام به یکی از کوچه‌ها.
جلوی در یک خانه، روی پله‌ها نشسته است. نهایتا شانزده ساله به نظر می‌رسد. لباس محافظتی هم به تن دارد. لباس به تنش زار می‌زند.
جلو می‌روم و می‌گویم: «خدا قوت، خسته نباشی.»
- «سلامت باشی»
می‌پرسم: «خوابت نمیاد؟ سخت نیست؟»
- «حاجی چه سختی‌ای؟ حالا وقت هست تا بخوابم!»
به سختی سمپاش را روی دوشش جابجا می‌کند و راه می‌افتد.
بی‌اختیار دلم می‌خواهد دستش را بگیرم و محکم فشار بدهم.
می‌گویم: «مارو دعا کن»
می‌خندد و جواب می‌دهد: «إی حاجی، ما کی باشیم!؟»
آرام آرام از من جدا می‌شود و می‌رود.
راه می‌افتم. به خودم که می‌آیم می‌بینم رسیده‌ام تپه شهدا. کنار شهدای گمنام.
با خودم می‌گویم اگر این شهدا بودند، حتما الان مثل این نوجوان مشغول جهاد بودند.

این حکایت این شب‌های شهر ماست.
شب‌های مجاهدت...


#خاطرات_کرونایی
#داوود_پیرنداخ
#خرم_آباد
#جهادگران_سلامت
#کرونا_را_شکست_میدهیم
#جهاد
#فرهنگ_و_مطالعات_پایداری_لرستان

🆔 @farhang_paydari